تبلیغات در سایت ما

از سرزمین مادری

پیوندهای روزانه
  • ایران شهرساز
  • کهن دیار
  • سازمان عمران ونوسازی شهریار
  • مدیریت در هزاره سوم
  • خبر گزاری ایمنا-مدیریت شهری
  • پام نیوز- مدیریت شهری
  • مرکز پژوهش های شورای شهر مشهد
  • انجمن نو اندیشان
  • وب شهلا نظری
  • خانه مدیران جوان
  • پایگاه علمی - پژوهشی پارس مدیر
  • مدیریت پژوهش
  • مهندسی شهرسازی-برنامه ریزی شهری
  • روزنامه دنیای اقتصاد
  • ورزش سه
  • سایت خبری تحلیلی تکاپو
  • پایگاه خبری تحلیلی سوما نیوز
  • پایگاه خبری تحلیلی واران نیوز
  • پایگاه خبری تحلیلی صومعه سرا نیوز
  • خبرگزاری شهرستان صومعه سرا
  • مدیریت شهری -دانشگاه تهران
  • مدیریت شهری -علامه طباطبایی
  • اطلاعات علمی تخصصی مدیریت شهری
  • راهکار مدیریت
  • مدیریت تحول
  • مطالعات شهری ایران
  • بولتن نیوز - مدیریت شهری
  • مجله اینترنتی برترینها - مدیریت شهری
  • فردا نیوز - مدیریت شهری
  • دانشگاه علوم وتحقیقات
  • سایت مرجع مدیریت شهری
  • سایت خبری شهرنوشت
  • پیشخوان
  • ساختن وبلاگ
  • شماره پیمان کارها
  • حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
  • خرید از چین
  • قلاده اموزشی ضد پارس سگ
  • ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

      azsarzaminemadari.lxb.ir






    استراتژی توسعه شهری (CDS) چیست؟

       استراتژی توسعه شهری (CDS) چیست؟   

    استراتژی توسعه شهری CDS)  City Development Strategy )چیست؟ فرایند تهیه چشم انداز بلند مدت یک شهر که بر اساس آن بر نامه اقدام (Action Plan) کوتاه مدت تهیه می شود.

    اهداف CDS: اهداف CDSکه باید درتمامی مراحل تهیه و اجراء آن مد نظر باشند عبارتند از: دستیابی به مدیریت و حاکمیت شهری بهبود یافته، دستیابی به رشد اقتصادی و اشتغال فزاینده، کاهش فقر و تداوم آن

    اصول CDS: بانک جهانی شهرهای پایدار را شهرهائی میداند که: قابل زندگی هستند (Livable) - رقابتی هستندCompetitive))، بانکی هستند(Bankable)، خوب مدیریت و اداره میشوند (Well managed and well governed)

    اصول فوق چهار رکن اساسی CDS را تشکیل میدهند که بشرح زیر توضیح داده می‌شوند:

    - قابل زندگی بودن (Livability) شهری قابل زندگی است که در آن همه ساکنین از فرصتهای یکسان برای مشارکت و بهره مندی از زندگی اقتصادی و سیاسی شهر برخوردار باشند

    - رقابتی بودن (Competitiveness) - شهرهای رقابتی شهرهایی هستند که اقتصاد قوی با رشد اشتغال، در آمد و سرمایه گذاری همه جانبه دارند. لازمه توسعه کارآمد شهری فراهم آوردن شرایط مناسب برای افزایش بهره وری افراد و مؤسسات است.در شهرهای رقابتی، تولید، سرمایه گذاری، اشتغال و تجارت به شکل پویا و در اراتباط با فرصت های بازار شکل می گیرند.

    -قابل بانکی بودن (Bankability) شهرهای بانکی شهرهائی هستند که دارای سیستم مالیه شهری کار آمد در استفاده از منابع در آمدی و هزینه‌ای خود هستند.

    -مدیریت و حاکمیت خوب شهری (Good urban management and Governance) - حاکمیت شهری به استفاده از قدرت برای اداره توسعه اجتماعی و اقتصادی شهر گفته می‌شود.

    عناصر حاکمیت خوب شهری عبارتند از: - حساب پس دهی (Accountability) - شفافیت (Transparency) - اصل رقابت (Contestability)

    عناصر اصلی CDS: اجزاء CDS با توجه به شرایط و ویژگیهای هرشهراغلب تغییر می یابند.لیکن ، 3عنصراصلی آن عبارتند از:

    1. طراحی و ارزیابی (تشکیلات سازمانی برای فرآیند و ارزیابی و ضعیت شهر (وضع موجود))

    2. چشم انداز و استراتژی (تنظیم چشم انداز بلند مدت و تعیین استراتژیها)

    3. اجراء و نظارت (اجراء برنامه عمل، نهادینه کردن فرآیند CDS و نظارت بر آن، مرور بر استراتژیها)  

    منبع: انجمن تخصصی شهرسازی ایران

    ویژگی ها و انواع بافت فرسوده شهری

      ویژگی ها و انواع بافت فرسوده شهری  

    بافت­ های فرسوده به علت گذشت زمان و عدم سرمایه­­ گذاری لازم در نگهداری از آن­ها با ویژگی ­های خاصی مواجه هستند که شامل موارد ذیل می ­باشد. عدم دسترسی به درون بافت، فقدان تأسیسات زیر بنایی مناسب، مشکلات زیست محیطی و بالا بودن حجم آلودگی، کمبود امکانات گذران اوقات فراغت، فقر و محرومیت، آسیب­پذیری در برابر زلزله، سرانه کم خدمات، جمعیت زیاد (تراکم بالای جمعیت)، تراکم ساختمانی کم دوام، ناامنی و معضلات اجتماعی
    در اردیبهشت ماه سال 1385، شورای عالی و شهرسازی برای شناسایی این محدوده­ها سه شاخص با مفاهیم زیر تعریف کرد. ریزدانگی: بلوک­های شهری که بیش از 50 در صد قطعات آن­ها مساحتی زیر 200 متر داشته­ باشند. نفوذناپذیری: بلوک­ های شهری که بیش از 50 در صد معابر آن­ها عرض کمتر از 6 متر را داشته­ باشند. ناپایداری: بلوک­ های شهری که بیش از 50 در صد ابنیه آن­ ها فاقد سیستم سازه ایمنی باشند

    کلیه بافت­ های فرسوده در هر نوع طبقه­ بندی که قرار داشته­ اشند، به سبب فرسودگی و ناپایداری از خصوصیات مشابه و مشترکی برخوردارند. به عبارت دیگر می­ توان همه بافت­های فرسوده را بافت ناپایدار دانست. این ناپایداری در وهله اول در برابر زلزله و حفظ ایمنی شهر و سپس در سایر ابعاد آن است. به این ترتیب با توجه به وجود عوامل متعدد در شکل­گیری و ایجاد بافت­های فرسوده از یک­سو و اولویت ­بندی اجرایی و سیاست­های مدیریتی جهت مداخله در آن­ها از سوی دیگر، بافت­ های فرسوده شهری را به انواع مختلفی می­ توان طبقه­ بندی نمود. بنابراین ملاحظه می­شود که امکان تعریف گونه­ های مشترکی از بافت­های فرسوده که از خصوصیات کاملا مشابه و مشترک برخوردار باشد، منتفی است. چنانچه در هر محله فرسوده با یک نوع بافت، با ویژگی­های خاص خودش مواجهیم. لذا وقتی گونه­ های مختلفی از بافت وجود دارد، در نتیجه گونه­ های متعدد مداخله هم مطرح می­ شود. اگر معیار تشخیص فرسودگی را شورای عالی شهرسازی اعلام کند، یک گونه برخورد و مداخله برای آن متصور است و اگر معیار توسط سازمان دیگری لحاظ شوند، مداخلات متفاوتی صورت خواهد پذیرفت. بنابراین جهت­گیری­ های مدیریتی و سیاستی کلان مدیریت، تعیین کننده نوع مداخله بوده و اولویت­ های آن را تشکیل می­ دهد. بر این اساس، تعیین محورهای قاطع برای تعیین نوع بافت و نوع مداخله امکان ناپذیر است. همچنین برنامه مداخله باید ماخوذ از هدف باشد. بر همین اساس مداخله در بافت باید کل شهر و کشور را درگیر کند نه یک نهاد اجرایی متولی را که یک واحد بخشی است. این کار نیازمند درگیر کردن همه بخش­ها بوده و اساسا دارای خصلت استراتژیک و فرابخشی و میان بخشی است.

    با توجه به مطالب بالا، می­توان به طور کلی در یک نوع تقسیم­ بندی از انواع بافت­های فرسوده شهری، آن­ها را به چهار گروه زیر طبقه ­بندی کرد

    1- بافت­های شهری دارای میراث تاریخی و فرهنگی: بافت­های فرسوده­ای که علی­رغم وجود فرسودگی در گستره آن­ها، بناها، مجموعه فضاها، تأسیسات و تجهیزات شهری با ارزش و با ترتیبی در آن­ها وجود دارد.

    2- بافت­های شهری فاقد میراث ویژه تاریخی– فرهنگی: بافت­هایی که پهنه ­های گسترده شهری را به خود اختصاص می­دهند. عمده­ ترین مشکل این بافت­ها به غیر از مسایل خاص بناهای نامقاوم و کوچک، فقدان خدمات لازم و زیرساخت­های مناسب شهری است.

    3- بافت­های فرسوده روستایی– شهری: این مورد، بافت­های روستایی که به مرور زمان در داخل محدوده خدماتی شهر قرار گرفته ­اند را شامل می­شود. عملکرد زراعی، باغداری، دامداری قبلی ساکنین این بافت­ها از یک سو و سلسله مراتب دسترسی مورد نیاز شهری امروز از سوی دیگر این بافت­ها را در بافت­های معمولی شهری، برجسته نموده­است.

    4- بافت­های حاشیه­ای: این بافت­ها که در داخل محدوده خدماتی شهری (بافت­های زور آبادی) و یا خارج از حریم و حوزه نفوذ شهرهای بزرگ واقع شده­اند، مشکلات گسترده­ای را شامل می­شوند. حاشیه نشینی نه تنها میزبان مهاجرین روستاها و شهرهای کوچک یا مهاجرت­های بی رویه درون شهری است، بلکه می­تواند موجب بروز مسایل سیاسی امنیتی حاد نیز در اینگونه شهرها گردد

    منبع: مرکز اطلاعات علمی تخصصی مدیریت شهری

     

    نمونه‌هایي‌ از مدیریت بحران

       نمونه‌هایي‌ از مدیریت بحران  


    ‌در بين‌ بحرانهايي‌ که‌ در نوع‌ خود بي‌نظير بوده‌اند و به‌طور مشخص‌ به‌ صنعت‌ برق‌ مرتبط‌ بوده‌ است‌ دو نمونه‌ قابل‌ توجه‌ است.

    نخست‌ گردباد گلوريا (24 ساعت‌ اول‌ مديريت‌ بحران، تن‌ برگ) در سال‌ 1985 در ايالت‌ نيويورک‌ است، که‌ در خلال‌ آن‌ ارزش‌ برنامه‌ کنترل‌ بحران به‌خوبي‌ به‌اثبات‌ رسيد. گردباد گلوريا بدترين‌ فاجعه‌اي‌ بود که‌ تا آن‌ تاريخ‌ در آن‌ ناحيه‌ رخ‌ داده‌ بود. اين‌ گردباد باعث‌ قطع‌ برق‌ 750 هزار خانوار در لانگ‌ آيلند نيويورک‌ شد. 12000 تير برق‌ شکست، 700 مبدل‌ نابود شد، 85 ايستگاه‌ برق‌ فرعي‌ از کار افتاد و باعث‌ تعطيل‌شدن‌ 500 محل‌ توزيع‌ شد. بعدها مسئولان‌ اين‌ شرکت‌ اذعان‌ داشتند: «وصل‌کردن‌ برق‌ در نيويورک‌ از بزرگترين‌ تلاشهاي‌ انجام‌ شده‌ در تاريخ‌ صنعت‌ برق‌ بود.» به‌منظور انجام‌ اين‌ وظيفه‌ بسيار مشکل‌ 1500 نيروي‌ ماهر شرکت‌ برق‌ لانگ‌ آيلند از تقريباً‌ 35 شرکت‌ برق‌ ديگر در ناحيه، کمک‌ گرفت‌ و معاون‌ بخش‌ عمومي‌ «شرکت‌ برق‌ لانگ‌ آيلند» به‌ياد مي‌آورد: آنها ظرف‌ چند روز کاري‌ کردند که‌ تقريباً‌ يک‌ قرن‌ وقت‌ مي‌برد. اما تنها بسيج‌ پرسنل‌ عملياتي‌ براي‌ مجزاکردن‌ و حل‌ مشکلات‌ تنها مسئله‌اي‌ نبود که‌ در پيش‌ روي‌ اين‌ صنعت‌ بود. در طول‌ 11 روز به‌ 580 هزار تماس‌ تلفني‌ پاسخ‌ دادند به‌ 300 درخواست‌ اطلاعات‌ از طرف‌ رسانه‌ها پاسخ‌ گفتند. پس‌ از اينکه‌ شرکتهاي‌ مختلف‌ فعاليتهاي‌ عادي‌ خود را از سر گرفتند و از عملکرد داخلي‌ خود يک‌ ارزيابي‌ به‌عمل‌ آوردند، تغييراتي‌ براساس‌ پيشنهادات‌ صورت‌ گرفت: يک‌ کارگاه‌ ارتباطات‌ و پاسخگويي‌ در وضعيت‌ اضطراري‌ ايجاد شد. رئيس‌ عمليات‌ سيستم‌هاي‌ قدرتي‌ (برق) در کميسيون‌ خدمات‌ عمومي‌ نيويورک‌ چنين‌ گفت:
    ‌براساس‌ تجربياتمان‌ در گردباد گلوريا احساس‌ مي‌کنيم‌ نياز اصلي‌ و اوليه‌ برنامه‌ريزي‌ براي‌ مقابله‌ با طوفان، فراهم‌کردن‌ ارتباطات‌ اثربخش‌ با عموم‌ مردم، رسانه‌ها و آژانس‌هاي‌ دولتي‌ است. اين‌ امر يک‌ جنبه‌ بسيار حياتي‌ در ترميم‌ خسارات‌ ناشي‌ از طوفان‌ است‌ که‌ اغلب‌ اهميت‌ آن‌ ناديده‌ گرفته‌ مي‌شود. آگاهي‌ مشتري‌ و درک‌ تلاشهاي‌ خدمات‌ عمومي‌ به‌همان‌ اندازه‌ مهم‌ است‌ که‌ کيفيت‌ تلاش. نکته‌ اينجاست‌ که‌ اگر براي‌ مطلع‌کردن‌ مردم‌ کاري‌ نکنيد، آنها از تلاشهايتان‌ آگاه‌ نخواهند شد.»

    ‌نمونه‌ دوم‌ بحران هواپيماربايي‌ کراچي‌ است‌ که‌ از يک‌ سو آموزش‌ خوب‌ و هوشياري‌ خدمه‌ را مي‌رساند و از سوي‌ ديگر عدم‌ کنترل‌ امور که‌ منجر به‌ اختتامي‌ مرگبار گشت. زماني‌ که‌ آخرين‌ مسافران‌ در هواپيما نشستند، يک‌ وانت‌ از ايست‌ بازرسي‌ امنيتي‌ گذشت. درون‌ آن‌ افرادي‌ با يونيفرم‌هاي‌ امنيتي‌ نشسته‌ بودند. آنها تروريست‌هاي‌ مسلحي‌ بودند که‌ از پله‌هاي‌ هواپيما بالا مي‌رفتند. خدمه‌ پرواز با تلفن‌ خلبانها را در کابين‌ مطلع‌ کردند و آنها از بالاي‌ کابين‌ فرار کرده‌ وقتي‌ هواپيماربايان‌ به‌ کابين‌ خلبان‌ رسيدند، هيچ‌کس‌ آنجا نبود. 400 نفر مسافر به‌ گروگان‌ گرفته‌ شدند. اين‌ وضعيت‌ 17 ساعت‌ به‌طول‌ انجاميد. از ساعت‌ 30/5 صبح‌ تا تاريکي‌ مجدد هوا، هواپيما به‌ يک‌ واحد برق‌ روي‌ زمين‌ متصل‌ بود که‌ تهويه‌ هوا، نور و احتياجات‌ مختلف‌ را تامين‌ مي‌کرد. اين‌ واحد معمولاً‌ 17 ساعت‌ مداوم‌ کار نمي‌کرد. به‌دليل‌ اينکه‌ سوخت‌ مصرفي‌ جايگزين‌ نشده‌ بود برق‌ قطع‌ شد. چراغهاي‌ هواپيما خاموش‌ و سيستم‌ تهويه‌ هوا از کارافتاد، هواپيمارباها پس‌ از فريادزدن، بدون‌ هدف‌ تيراندازي‌ کردند و 28 نفر کشته‌ شدند. البته‌ مهمات‌ آنها تمام‌ شد. اين‌ نمونه‌ نشان‌دهنده‌ عدم‌ کنترل‌ اوضاع‌ توسط‌ مسئولان‌ بود. زيرا از يکسو هيچ‌ تلاشي‌ انجام‌ نشده‌ بود از سوي‌ ديگر درصدد برنيامده‌ بودند با بررسي‌ موقعيت‌ از قطع‌ برق‌ که‌ باعث‌ تشديد بحران مي‌شد جلوگيري‌ کنند. اين‌ مسئله‌ از سوي‌ ديگر مي‌تواند نشان‌دهنده‌ اهميت‌ عمومي‌ و همه‌ جانبه‌ برخي‌ ازصنايع‌ باشد.
    ‌از ويژگيهايي‌ که‌ صنعت‌ برق‌ را استثنايي‌ترين‌ مورد مستعد بحران ساخته‌ است، موارد زير باشد:
    - داشتن‌ کل‌ جمعيت‌ و جوامع‌ به‌عنوان‌ مشتري؛
    - وابستگي‌ تقريباً‌ همه‌ صنايع‌ و خدمات‌ در درجات‌ مختلف‌ به‌ آن؛
    - داشتن‌ خطرات‌ ذاتي‌ و بالقوه؛
    - داشتن‌ ساختاري‌ باارتباط‌ شبکه‌اي‌ و اتصالات‌ مرتبط‌ .

    برنامه ريزي و تصميم گيري در مديريت بحران

      برنامه ريزي و تصميم گيري در مديريت بحران


    پيچيدگي‌ فزاينده‌ جوامع‌ مختلف‌ و گسترش‌ ارتباط‌ و وابستگي‌ چند جانبه‌ صنايع، زمينه‌ مساعدي‌ براي‌ رشد کمي‌ و کيفي‌ فرصتها و تهديدات‌ محيط، فراهم‌ ساخته‌ است. چنانچه‌ از يک‌ سو رشد وتوسعه‌ تکنولوژي‌ انسان‌ را در جدال‌ با رخدادهاي‌ طبيعي‌ قدرتمند ساخته‌ و از سويي‌ ديگر پيچيدگي‌ و ارتباط‌ تنگاتنگ‌ صنايع‌ سبب‌ بروز معضلات‌ همه‌ جانبه‌ در رخدادهاي‌ ظاهراً‌ واحد شده‌ است. مقايسه‌ قطع‌ برق‌ يک‌ روستا با مورد مشابه‌ در يکي‌ از شهرهاي‌ بزرگ‌ جهان‌ به‌خوبي‌ نشانگر درجه‌ آسيب‌پذيري‌ جوامع‌ پيشرفته‌ است. مقايسه‌ فوق‌ قبل‌ از اينکه‌ مقايسه‌ دونوع‌ جامعه‌ باشد، نشانگر گسترش‌ دامنه‌ هرنوع‌ بحران در جوامع‌ پيچيده‌ است. مرور کوتاهي‌ برچند نمونه‌ بارز از بحرانهاي‌ مختلف‌ بيست‌ سال‌ گذشته‌ جهان‌ نکات‌ زير را نشان‌ مي‌دهد:
    O صنايع‌ خاصي‌ ظرفيت‌ بالقوه‌ بيشتري‌ براي‌ بروز بحران‌ دارند. از جمله، شيميايي‌ و پتروشيمي، برق، حمل‌ و نقل‌ هوايي، کشتيراني؛
    o باوجود تفاوت‌ اين‌ بحرانها، ويژگيهاي‌ مشترک‌ زيادي‌ در بحرانهاي‌ مختلف‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد؛
    o آمادگي‌ قبلي‌ در کاهش‌ ابعاد خسارت‌ نقش‌ تعيين‌کننده‌ دارد؛
    o تصميم‌گيريهاي‌ عجولانه‌ براساس‌ اطلاعات‌ ناقص‌ دامنه‌ خسارت‌ را چندبرابر افزايش‌ مي‌دهد؛
    o ارتباطات‌ در ابعاد مختلف‌ نقش‌ بسيار تعيين‌ کننده‌اي‌ در کنترل‌ بحران دارد.

    وظيفه‌ مديريت‌ بحران
    اتخاذ تصميمات‌ موثر براساس‌ اطلاعات‌ صحيح‌ درجهت‌ کاهش‌ خسارات‌ و کنترل‌ سريع‌ بحران است.
    بايد در تمام‌ برنامه‌ريزيهاي‌ بحران جايي‌ را براي‌ موقعيتهاي‌ پيش‌بيني‌ نشده‌ درنظر گرفت.
    بحران عبارت‌ است‌ از وضعيتي‌ که‌ نظم‌ سيستم‌ اصلي‌ يا قسمتهايي‌ از آن‌ را مختل‌ کرده‌ و پايداري‌ آن‌ را برهم‌ زند.
    غافلگيري‌ اولين‌ عامل‌ مخرب‌ در بحرانهاست.
    تصميم‌گيريهاي‌ مهم‌ همواره‌ از ضروريات‌ بحران در لحظات‌ اول‌ است.
    اتخاذ تصميمهاي‌ درست‌ به‌هنگام‌ بروز بحران به‌ دسته‌بندي‌ و اقعيتها بستگي‌ دارد.
    بحران چيزي‌ جز تجلي‌ برخورد تمام‌ عواملي‌ که‌ يک‌ مرتبه‌ از حالت‌ نظم‌ به‌ حالت‌ بي‌نظمي‌ درآمده، نيست.
    هيچ‌ بحراني‌ شبيه‌ ديگري‌ نيست‌ و درک‌ تشابهات‌ کليدي‌ براي‌ برنامه‌ريزي‌ به‌منظور رويارويي‌ با آن‌ و تخفيف‌ اثرات‌ سوء بسيار ضروري‌ است.
    دولتها و شرکتها به‌ شناخت‌ روشهاي‌ برخورد با تغييرات‌ ناگهاني‌ روي‌ آورده‌اند و مديريت‌ بحران بخشي‌ از تمام‌ برنامه‌هاي‌ استراتژيک‌ آنها شده‌ است.
    ‌نکات‌ فوق‌انگيزة‌ مثبتي‌ براي‌ تجربه‌اندوزي‌ از بحرانهاي‌ گذشته‌ ايجاد مي‌کند، ليکن‌ حداقل‌ سه‌ دليل‌ سبب‌ مي‌شود نتايج‌ حاصل‌ از بررسي‌ بحرانهاي‌ گذشته‌ شناخت‌ لازم‌ و کافي‌ را به‌ پژوهشگران‌ ارائه‌ ندهد. نخست‌ اينکه‌ نوشته‌هاي‌ تاريخي‌ محدود به‌ وصف‌ واقعه‌ است‌ و تحليلهاي‌ تطبيقي‌ لازم‌ پابه‌پاي‌ شرح‌ رخداد ارائه‌ نشده‌ است. نکته‌ دوم‌ متاثر از نگرشي‌ است‌ که‌ هر بحران را در نوع‌ خود بي‌نظير مي‌داند و سومين‌ دليل‌ اينکه‌ مفهوم‌ عمومي‌ بحران بسيار ابهام‌ برانگيز است. اکثر تحليلگران‌ موقعيتهاي‌ حاد و اضطراري‌ را بازگو کرده‌اند در صورتي‌ که‌ بحران داراي‌ ويژگيهايي‌ است‌ که‌ صفات‌ مشخصه‌ آن‌را تعيين‌ مي‌کند، در نتيجه‌ وجود شرايط‌ کمي‌ و کيفي‌ خاصي، امکان‌ توجيه‌ رويداد در الگوي‌ بحران را فراهم‌ مي‌سازد.
    ‌بنابراين‌ نه‌تنها بررسي‌ بحرانهاي‌ گذشته، بلکه‌ فعاليتهاي‌ سيستماتيک‌ ديگري‌ نيز به‌منظور دستيابي‌ به‌ عوامل‌ و عناصر مشترک‌ در بروز بحرانها و يافتن‌ الگوهايي‌ براي‌ پيش‌بيني‌ و پيشگيري‌ آثار ناشي‌ از آنها ضروريست.

    بحران‌ چيست؟
    ‌قبل‌ از پرداختن‌ به‌ ويژگيهاي‌ موقعيت‌ بحراني‌ و معرفي‌ رويکرد سيستماتيک‌ رويارويي‌ موثر، بايد توجه‌ کرد که‌ در هر حال‌ بحران يا مستقيماً‌ در يک‌ سيستم‌ به‌وجود آمده‌ يا تاثير عوامل‌ خارجي‌ سيستم‌ را مختل‌ ساخته‌ است. در هر دو حالت‌ مي‌توان‌ تجزيه‌ و تحليل‌ خود را به‌صورت‌ ملاحظات‌ سيستماتيک‌ پيش‌ برد. زيرا در نهايت‌ وظيفه‌ مديريت‌ بحران، اتخاذ تصميمات‌ موثر براساس‌ اطلاعات‌ صحيح‌ در جهت‌ کاهش‌ خسارات‌ و کنترل‌ سريع‌ بحران است. اين‌ پروسه‌ در نهايت‌ با شناخت‌ کنشها و واکنشهاي‌ سيستماتيک‌ انجام‌ مي‌شود. در غير اين‌صورت‌ تصميمات‌ چيزي‌ جز آزمون‌ و خطا نخواهد بود و باتوجه‌ به‌ سه‌ عامل، محدوديت‌ زمان، تهديد و غافلگيري‌ نمي‌توان‌ انتظار داشت‌ جايي‌ براي‌ چنين‌ رويکردي‌ باشد. مسلماً‌ در تمام‌ برنامه‌ريزيهاي‌ بحران جايي‌ براي‌ موقعيتهاي‌ پيش‌بيني‌ نشده‌ درنظر گرفته‌ خواهد شد. بنابراين‌ مي‌توانيم‌ بحران را براساس‌ تعريف‌ سيستم‌ چنين‌ بيان‌ کنيم: اجزأ تشکيل‌دهنده‌ سيستم‌ در چارچوب‌ معين‌ براساس‌ ضوابط‌ و معيارهاي‌ سنجيده‌ و تنظيم‌ شده‌ روابطي‌ به‌صورت‌ کنش‌ و واکنش‌ با هم‌ برقرار مي‌کنند. در هر سيستم‌ عناصر متغير تشکيل‌دهنده‌ آن‌ بايد در حدود و قلمرو معيني‌ نگهداري‌ و محافظت‌ شود، در غير اين‌صورت‌ حالت‌ تعادل‌ سيستم‌ به‌هم‌ مي‌خورد. تا جايي‌ که‌ امکان‌ محو کامل‌ آن‌ وجود دارد. بحران عبارت‌ است‌ از وضعيتي‌ که‌ نظم‌ سيستم‌ اصلي‌ يا قسمتهايي‌ از آن‌ را مختل‌ کرده‌ و پايداري‌ آن‌ را بر هم‌ زند. به‌بيان‌ ديگر بحران وضعيتي‌ است‌ که‌ تغييري‌ ناگهاني‌ در يک‌ يا چند قسمت‌ از عوامل‌ متغير سيستم‌ به‌وجود مي‌آورد. شدت‌ و ضعف‌ بحرانها بستگي‌ به‌ عوامل‌ تشديدکننده‌ و يا عناصر کاهش‌دهنده‌ بحران و تکنيک‌هاي‌ موجود براي‌ مديريت‌ و بالاخره‌ مهار آن‌ دارد.
    ‌از نظر عملياتي‌ نيز بحران را مي‌توان‌ به‌صورت‌ يک‌ سيستم، تجزيه‌ و تحليل‌ کرد که‌ در آن‌ دو سري‌ عوامل‌ مختلف‌ يکي‌ محيط‌ و ساختار سيستم‌ و ديگري‌ عواملي‌ که‌ موجد بحران هستند، وجود دارد. تعيين‌ اينکه‌ کدام‌ يک‌ از عوامل‌ و عناصر تشکيل‌دهنده‌ سيستم‌ در مقابل‌ بحران آسيب‌پذيري‌ و تاثيرپذيري‌ بيشتري‌ دارد، يکي‌ از وظايف‌ اوليه‌ تحقيق‌ و پژوهش‌ مديريت‌ بحران است. تعيين‌ آسيب‌پذيرترين‌ بخش‌ سيستم‌ در عمل‌ به‌ بخشي‌ از سيستم‌ برمي‌گردد که‌ بالاترين‌ رسيدگي‌ را نياز دارد.

    تصميم‌گيري‌
    ‌بايد توجه‌ کرد تصميم‌گيريهاي‌ مهم‌ و عمده‌ همواره‌ از ضروريات‌ بحران در لحظات‌ اول‌ است. تصميماتي‌ که‌ نه‌تنها در ابعاد وسيعي‌ تاثير مي‌گذارد و در حقيقت‌ آينده‌ و گستره‌ بحران را مي‌سازد، بلکه‌ همه‌ در مورد آن‌ قضاوت‌ مي‌کنند. بنابراين، طبيعي‌ است، در مواجهه‌ با بحران اتخاذ تصميمهاي‌ صحيح‌ منوط‌ به‌ دسته‌بندي‌ حقايق‌ و واقعيتها باشد. حياتي‌ترين‌ اقدام‌ در آغاز اين‌ است‌ که‌ بايد به‌سرعت‌ فهميد چه‌ چيزي‌ رخ‌ داده‌ است‌ و چه‌ اقدامي‌ در مقابل‌ آن‌ بايد انجام‌ داد و پس‌ از آن‌ شرايط‌ چگونه‌ خواهد بود. بيش‌ از 90% تصميمات‌ حساس‌ در ساعات‌ اوليه‌ بحران صورت‌ مي‌گيرد و عوامل‌ بسيار متعددي‌ بايد در مورد افراد و مسائل‌ مرتبط‌ در آنِ‌ واحد در نظر گرفته‌ شود. دقيقاً‌ بغرنجي‌ مسئله‌ در اينجا نهفته‌ است، زيرا بخش‌ عظيمي‌ از اين‌ ملاحظات‌ ضروري‌ و همزمان‌ را مي‌توان‌ در پيش‌بيني‌ها و برنامه‌ مديريت‌ بحران قبل‌ از وقوع‌ بحران انجام‌ داد. بايد توجه‌ داشت‌ بحران به‌طور اجتناب‌ناپذير در سه‌ بعد تصميم‌گيري‌ را تحت‌ تاثير قرار مي‌دهد:
    1 - هدفهاي‌ عالي‌ و حياتي‌ واحد تصميم‌گيرنده‌ را تهديد مي‌کند؛
    2 - زمان‌ واکنش‌ را براي‌ اتخاذ تصميم‌ محدود مي‌سازد؛
    3 - عناصر و عوامل، تصميم‌گيرنده‌ را با بروز ناگهاني‌ خود غافلگير مي‌کند.
    ‌سه‌ عامل‌ مهم‌ که‌ در تعريف‌ و تشخيص‌ بحران از ديدگاه‌ روش‌ تصميم‌گيري‌ نقش‌ عمده‌ دارند، عبارتند از: «تهديد»، «زمان» و «غافلگيري». بحرانهاي‌ مختلف‌ برحسب‌ اينکه‌ ميزان‌ هريک‌ از عوامل‌ سه‌گانه‌ فوق‌ در آنها شديد، متوسط‌ يا ضعيف‌ باشد درجه‌بندي‌ مي‌شوند. که‌ شدت‌ تهديد، کوتاهي‌ زمان‌ و غافلگيري‌ از ويژگيهاي‌ بحرانهاي‌ حاد هستند. براساس‌ ترکيبي‌ که‌ از اين‌ سه‌ عامل‌ به‌دست‌ مي‌آيد مکعب‌ بحران ساخته‌ مي‌شود. در اين‌ مکعب‌ درجه‌ آگاهي‌ در دو حد «غافلگيري» و «پيش‌بيني‌ شده» قرار گرفته‌ که‌ مبين‌ ادراک‌ و تشخيص‌ و آگاهي‌ مقامات‌ تصميم‌گيرنده‌ از بروز بحران است.
    ‌بنابراين‌ تصميمات‌ به‌تناسب‌ «شدت‌ تهديد» «تداوم‌ زماني» و «درجه‌ آگاهي» متفاوت‌ هستند.
    ‌بحرانها معمولاً‌ خبر نمي‌کنند و يکي‌ از ويژگيهاي‌ عمده‌ آنها همين‌ غيرمترقبه‌بودن‌ آنهاست‌ که‌ تصميم‌گيرندگان‌ را مواجه‌ با هيجان‌ و اضطراب‌ و سردرگمي‌ مي‌کند. ليکن‌ در شرايط‌ عادي‌ امکانات‌ بسيار زيادي‌ در اختيار مسئولان‌ امور است‌ که‌ به‌طور سيستماتيک‌ آماده‌ برخورد با وضعيتهاي‌ احتمالي‌ بحراني‌ گردند. به‌اين‌ ترتيب‌ شانس‌ موفقيت‌ در مهارکردن‌ يا بهره‌برداري‌ از وضعيت‌ پيش‌آمده‌ بيشتر مي‌گردد. کوشش‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ قواعد عملي‌ و آزمون‌ فرضيه‌هايي‌ از اين‌ نوع‌ مي‌تواند به‌آمادگي‌ بيشتر بينجامد:

    سوال: در چنين‌ شرايطي‌ منابع‌ قابل‌ دسترسي‌ کدامند؟ با چه‌ سرعت‌ و به‌ چه‌ ميزاني‌ مي‌توان‌ از آنها استفاده‌ کرد؟
    فرضيه: وجود منابع‌ و توانمنديهاي‌ مادي‌ و معنوي، کيفيت‌ و تاثير پاسخ‌ به‌ بحران را افزايش‌ مي‌دهد.
    قاعده: در آغاز بحران، توانمنديها و محدوديتهاي‌ خود را فوراً‌ ارزيابي‌ کنيد، کمکهايي‌ که‌ مي‌توان‌ از سازمانها و منابع‌ مشابه‌ به‌دست‌ آورد را مشخص‌ کنيد.


    سوال: احتمال‌ رخداد چه‌ اتفاق‌ ديگري‌ همزمان‌ با اين‌ بحران موجود است، که‌ ممکن‌ است‌ بخشي‌ از منابع، انرژي‌ توجه‌ و وقت‌ تصميم‌گيرندگان‌ را به‌خود معطوف‌ کند. آيا بحران باعث‌ رکود و يا حدت‌ رخداد دوم‌ نخواهد شد؟
    فرضيه: دامنه‌ بحران هرچه‌ وسيعتر باشد احتمال‌ اينکه‌ منابع، توجه‌ و انرژي‌ بيشتري‌ را به‌ خود تخصيص‌ دهد بيشتر خواهد بود.
    قاعده: در يک‌ زمان‌ واحد ممکن‌ است‌ بيش‌ از يک‌ بحران به‌وجود آيد، بايد به‌ مسئولان‌ امر براي‌ برخورد با ساير مسائل، اختيارات‌ کافي‌ تفويض‌ گردد.

    ‌چنين‌ سئوالاتي‌ را مي‌توان‌ در مورد ميزان‌ صحت‌ اطلاعات‌ کسب‌ شده، کانالهاي‌ مخابراتي، امکانات‌ متنوع‌ قابل‌ جانشين‌ و غيره‌ طرح‌ کرد و فرضيه‌ را به‌ قاعده‌ تبديل‌ و پس‌ از آن‌ طرح‌ کامل‌ و جامعي‌ براي‌ مقابله‌ با بحران به‌وجود آورد.

    ‌هرچند تصميم‌گيريهاي‌ مهم‌ و سريع‌ از جمله‌ اقدامات‌ اوليه‌ و اساسي‌ مديريت‌ بحران‌ است، ليکن‌ کيفيت‌ تصميم‌ اهميتي‌ بسيار تعيين‌کننده‌ دارد. شکي‌ نيست‌ مسئولان‌ خوب‌ با واقع‌بيني‌ بيشتري‌ به‌ داوري‌ عملکردهاي‌ گذشته‌ مي‌پردازند. آنها مانند ناخداي‌ ماهر با اتکا به‌ تخصص‌ و تجربه‌ با مشاهده‌ ابرهاي‌ تيره‌ در افق‌ و پايين‌آمدن‌ فشار جو و تغييرات‌ مستمر يا دفعي‌ در ساير عوامل‌ و شرايط‌ طبيعي‌ خود را براي‌ برخورد با يک‌ وضعيت‌ فوق‌العاده‌ طوفاني‌ آماده‌ مي‌کنند. بحران چيزي‌ جز تجلي‌ برخورد تمام‌ عواملي‌ که‌ يکمرتبه‌ از حالت‌ سکون‌ يا نظم‌ به‌ حالت‌ متحرک‌ يا بي‌نظم‌ درآمده‌ و آرامش‌ را برهم‌ زده‌ نيست. نداشتن‌ تجربه‌ و تخصص‌ باعث‌ مي‌گردد که‌ تصميمات‌ براساس‌ قضاوتها و برداشتهاي‌ ناصحيح‌ و بي‌پايه‌ گرفته‌ شود. تصميم‌ را مي‌توان‌ بازده‌ يک‌ سيستم‌ تلقي‌ کرد که‌ معرف‌ ارزشهاي‌ آن‌ سيستم‌ است. تصميم‌ متضمن‌ انتخاب‌ است‌ و اتخاذ آن‌ در شرايطي‌ ميسر است‌ که‌ راهکارهاي‌ چندگانه‌اي‌ وجود داشته‌ باشد.

    تجسم‌ و پيش‌بيني‌ بحران‌
    ‌بعضي‌ از موسسات‌ خدماتي‌ معتبر برنامه‌هاي‌ دقيق‌ و موشکافانه‌اي‌ در مورد ارتباطات‌ بحران براي‌ خود تهيه‌ کرده‌اند که‌ مي‌تواند هنگام‌ بروز بحران متناسب‌ شرايط‌ تطبيق‌ گشته‌ و سريعاً‌ به‌اجرا درآيد. چنين‌ طرحهايي‌ بايد در زماني‌ تهيه‌ شوند که‌ نحوه‌ عملکرد سازمان‌ رضايت‌بخش‌ است. هرچه‌ بيش‌بيني‌ جامع‌تر باشد هنگام‌ بروز بحران فرصتهاي‌ بهتري‌ براي‌ حل‌ موفقيت‌آميز آنها وجود خواهد داشت. بااينکه‌ هيچ‌ بحراني‌ شبيه‌ بحرانهاي‌ ديگر نيست‌ ليکن‌ تشابهات‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ بين‌ آنها وجود دارد. کشف‌ و درک‌ اين‌ تشابهات‌ کليدي، جهت‌ برنامه‌ريزي‌ براي‌ رويارويي‌ با بحران و تخفيف‌ اثرات‌ سوء آن‌ ضروري‌ است. هرگز نبايد از شناسايي‌ بحرانهاي‌ بالقوه‌ فارغ‌ شد. بحرانهايي‌ که‌ در حيطه‌ فعاليت‌ مشابه‌ رخ‌ مي‌دهد و اخبار آن‌ به‌اطلاع‌ جامعه‌ مي‌رسد، مي‌تواند سرنخهاي‌ جديدي‌ براي‌ تکميل‌ برنامه‌ريزي‌ بحران در ابعاد ناشناخته‌ قبلي‌ به‌دست‌ دهد. زماني‌ که‌ سازماني‌ در فکر آمادگي‌ براي‌ مقابله‌ با بحران است، در حقيقت‌ در نيمه‌ راه‌ برنامه‌ريزي‌ براي‌ مواقع‌ اضطراري‌ است. مسلماً‌ مديران‌ خلاق‌ و مبتکر مي‌توانند شرايط‌ بالقوه‌ بحرانها را تصور و جزئيات‌ پيچيده‌ آن‌را ترسيم‌ کنند. سرعت‌ و شتاب‌ تغييرات‌ سبب‌ مي‌شود ابعاد و گستره‌ بحرانهاي‌ موجود حتي‌ در زمينه‌هاي‌ مشابه تفاوتهاي‌ چشمگيري‌ داشته‌ باشند. اما همين‌ تغييرات‌ شگرف‌ و رشد و توسعه‌ چشمگير صنايع‌ مختلف‌ امکانات‌ جديدي‌ را براي‌ تصوير آينده‌ و پيش‌بيني‌ شرايطي‌ که‌ در هيچ‌ آزمايشگاهي‌ قابل‌ بازسازي‌ نيست‌ فراهم‌ ساخته‌ است. در بيست‌ سال‌ گذشته‌ چندين‌ بحران فجيع‌ در زمينه‌ حمل‌ و نقل‌ دريايي‌ و هوايي، شرکتهاي‌ شيميايي‌ و پتروشيمي، تاسيسات‌ اتمي‌ و بازتابهاي‌ بلاياي‌ طبيعي‌ بر نيروگاهها داشته‌ايم. که‌ مهمترين‌ آنها کارخانه‌ بوپال‌ هند، نيروگاه‌ چرنوبيل، کشتي‌ نفت‌کش‌ اکسون‌ والدز در سال‌ 1989، برخورد دو هواپيماي‌ پان‌ امريکن‌ و ک.ال.ام‌ در اسپانيا، هواپيماربايي‌ کراچي‌ در سال‌ 1986، گردباد گلوريا در سال‌ 1985 در ايالت‌ نيويورک... بوده‌ است. در سالهاي‌ اخير کمپاني‌هاي‌ معظم‌ فيلم‌سازي‌ دست‌ به‌ تهيه‌ فيلمهاي‌ علمي‌ - تخيلي‌ خارق‌العاده‌اي‌ زده‌اند که‌ به‌جرئت‌ مي‌توان‌ گفت‌ آميزه‌اي‌ از هنر و علم‌ براي‌ تجسم‌ تصويري‌ عميق‌ با رعايت‌ تمام‌ريزه‌ کاريها از زواياي‌ مختلف‌ يک‌ رخداد هولناک‌ بوده‌ است. از آن‌ نمونه‌ مي‌توان‌ فيلمي‌ که‌ به‌صورت‌ سريال‌ از وقوع‌ زلزله‌ خيالي‌ در نيويورک‌ با صرف‌ هزينه‌اي‌ معادل‌ 4 ميليارد دلار ساخته‌ شده‌ است، نام‌ برد.
    ‌صحنه‌هاي‌ آن‌ دقيقاً‌ بازتاب‌ بحراني‌ سراسري‌ براي‌ کليه‌ صنايع‌ خدماتي‌ و شهري‌ است‌ که‌ به‌شکل‌ تنگاتنگي‌ به‌ يکديگر مرتبط‌ هستند. شايد موشکافي‌ انجام‌ شده‌ در بازسازي‌ چنين‌ صحنه‌هايي‌ به‌همان‌ اندازه‌ که‌ براي‌ ايجاد هيجان‌ و کشش‌ متناسب‌ است، مي‌تواند سرنخي‌ به‌دست‌ مديران‌ بحران و استراتژيست‌هايي‌ بدهد که‌ قاعدتاً‌ به‌ چنين‌ قوه‌ تخيلي‌ نياز دارند. مجموعه‌هايي‌ از اين‌ نوع‌ مي‌تواند در تصور جزييات‌ شرايط‌ بحراني‌ براي‌ مديران‌ بحران صنايع‌ کليدي‌ چون‌ برق‌ مفيد باشد زيرا تهيه‌ چنين‌ فيلمهايي‌ که‌ شايد در مجموع‌ تعدادي‌ نه‌ بيش‌ از انگشتان‌ دست‌ را تشکيل‌ مي‌دهند، باياري‌ آرشيوها، محققان‌ و حتي‌ متخصصيني‌ انجام‌ شده‌ که‌ جمع‌آوري‌ اين‌ تيم‌ از عهده‌ هر سازمان‌ يا موسسه‌اي‌ برنمي‌آيد.
    ‌نکته‌ اينجاست‌ که‌ شرايط‌ عمومي‌ بحران از جمله‌ نياز به‌ تصميم‌گيري‌ سريع‌ (عدم‌ واکنش‌ سريع‌ عواقب‌ نامطلوبي‌ خواهد داشت)، راه‌حلهاي‌ محدود، عواقب‌ وخيم‌ براي‌ تصميمات‌ غلط‌ و درگيربودن‌ گروههايي‌ بااهداف‌ متضاد در مسئله‌ از يک‌ طرف‌ و در خطربودن‌ اهداف‌ گروههاي‌ متنوع‌ افراد از سوي‌ ديگر نمي‌تواند به‌ طور ملموس‌ نشان‌ دهد چه‌ اقداماتي‌ ضروريست. هيجان، خطر و تاثير رويدادهاي‌ اضطراري‌ به‌ اقدامات‌ ويژه‌اي‌ نياز دارد. بايد شوکهاي‌ غيرمنتظره‌ و رويدادهاي‌ برنامه‌ريزي‌ نشده‌ را هم‌ مد نظر گرفت. به‌ بيان‌ ديگر آنچه‌ مي‌تواند لحظات‌ بسيار حساس‌ و تعيين‌ کننده‌ بحران را مديريت‌ کند اين‌ است‌ که‌ گروههاي‌ مختلف‌ بدانند از آنها چه‌ انتظاري‌ مي‌رود؟ چه‌ بايد انجام‌ دهند و از چه‌ کاري‌ بايد پرهيز کنند، اين‌ امر آنها را قادر مي‌سازد که‌ با خونسردي‌ کامل‌ عمل‌ کنند و در کار خود موفق‌ شوند. در نتيجه‌ آنچه‌ انجام‌ مي‌شود اولاً‌ هم‌ جهت‌ خواهد بود يعني‌ يکديگر را خنثي‌ نمي‌کند، ثانياً‌ در سمت‌ کنترل‌ بحران پيش‌ خواهد رفت. به‌بيان‌ ديگر با مديريت‌ بحران مي‌توان‌ باقدرت‌ جلو گسترش‌ و ايجاد ابعاد تازه‌ را گرفت. در حالي‌ که‌ با عملکرد نامناسب، بحران به‌سرعت‌ گسترش‌ يافته‌ و وضعيت‌ از آنچه‌ هست‌ بدتر مي‌شود.

    مديريت‌ بحران‌
    ‌اگر در گذشته‌ بخشي‌ از سازمانها، شايد روابط‌ عمومي، مسئوليت‌ رويارويي‌ با بحران را به‌عهده‌ داشت، اکنون‌ کل‌ سازمان‌ آن‌را مهم‌ دانسته‌ و پيچيدگي‌ و پيشرفت‌ اين‌ برنامه‌ها سبب‌ شده، دولتها، نهادهاي‌ مالي‌ شرکتهاي‌ خدماتي‌ و... به‌ شناخت‌ روشهاي‌ برخورد با تغييرات‌ ناگهاني‌ و پيش‌ بيني‌ نشده‌ رو آورده‌ و مديريت‌ بحران واقعاً‌ بخشي‌ از تمام‌ برنامه‌هاي‌ استراتژيک‌ سازمانها گردد. بزرگترين‌ اشتباه‌ مي‌تواند تصور مصون‌بودن‌ سازمان‌ از بحران توسط‌ مديران‌ آن‌ باشد. شرکتها به‌دليل‌ انتخاب‌ استراتژي‌ها و سياستهاي‌ مختلف‌ و عواقب‌ آن، در مقابل‌ اقشار مختلف‌ مردم‌ جوابگو و مسئول‌ هستند. شرکتهايي‌ که‌ توجه‌ خود را به‌ برنامه‌ريزيهاي‌ علمي‌ و مديريت‌ سازماندهي‌ شده‌ معطوف‌ کرده‌اند ممکن‌ است‌ در مقابله‌ با يک‌ بحران‌ بازدارنده‌ به‌طرز تاسف‌ باري‌ شکست‌ بخورند. هر تصميمي‌ در جاده‌ اشتباه‌ باتوجه‌ به‌ تصورات‌ غلط‌ گذشته‌ اتخاذ مي‌شود. جملات‌ زير بيانگر قرارداشتن‌ در جاده‌ اشتباه‌ است: «حال‌ که‌ تااينجا پيش‌ رفته‌ايم‌ مسلماً‌ ديگر نمي‌توانيم‌ برگرديم.» «تابه‌حال‌ پول‌ زيادي‌ صرف‌ اين‌ پروژه‌ کرده‌ايم، اگر آن‌ را متوقف‌ کنيم، تمام‌ زحماتمان‌ به‌هدر خواهد رفت.»
    ‌راهکارهاي‌ شرايط‌ بحراني‌ به‌صورت‌ روشن‌ و مشخص‌ وجود ندارند. اگر هم‌ باشد همگان‌ به‌طور يکسان‌ با کيفيت‌ و محاسن‌ و مضار آنها هم‌نظر نيستند. هنگامي‌ که‌ صحبت‌ از انتخاب‌ مي‌شود. مسئله‌ جنبه‌ ارزش‌ و قضاوت‌ پيدا مي‌کند. بنابه‌ طبيعت‌ و عوامل‌ روحي‌ عاملان‌ تصميم‌گيري‌ نتايج‌ آن‌ متفاوت‌ است. در اينجا ممکن‌ است‌ تضاد منافع‌ گروههاي‌ درگير در تصميم‌ تاثير بگذارد. تصميم‌ که‌ عملي‌ ناشي‌ از اراده‌ انسانهاست‌ بايد اهداف‌ و مقاصد را نيز درنظر بگيرد. به‌طور کلي‌ در هر تصميم‌ بايد به‌ اين‌ دو سوال‌ پاسخ‌ داده‌ شود: «باتوجه‌ به‌ هدفي‌ که‌ تصميم‌گيرنده‌ دنبال‌ مي‌کند، چه‌ رابطه‌اي‌ بين‌ ارزش‌ موضوع‌ و ميزان‌ ريسک‌ يا احتمال‌ خطر وجود دارد؟» و «چه‌ تناسبي‌ بين‌ مقاصد دنبال‌ شده‌ و وسايلي‌ که‌ در اختيار است‌ وجود دارد؟» معمولاً‌ رابطه‌ اول‌ را در چارچوب‌ استراتژي‌ و رابطه‌ دوم‌ را در قلمرو تاکتيک‌ بحث‌ و مطالعه‌ مي‌کنند. از جمله‌ نمونه‌هاي‌ بسيار درخشان‌ تصميم‌گيريهاي‌ صحيح‌ و کنترل‌ بحران با ديدگاه‌ استراتژيک، مي‌توان‌ از تجربه‌ تلخ‌ و آموزنده‌ شرکت‌ جانسون‌ اند جانسون‌ در بحران مسموميت‌ با قرصهاي‌ تايلنول‌ نام‌ برد. بحراني‌ که‌ تجارب‌ آموزنده‌اي‌ براي‌ تاريخ‌ مديريت‌ در زمينه‌ بررسي‌ بحران از ديدگاه‌ استراتژيک‌ و استفاده‌ بسيار موثر از مديريت‌ ارتباطات‌ برجاي‌ گذاشت.

    ‌داشتن‌ يک‌ برنامه‌ عملياتي‌ براي‌ انواع‌ بحرانهايي‌ که‌ در حوزه‌ فعاليت‌ سازمان‌ روي‌ مي‌دهد به‌همراه‌ گروههاي‌ راهنمايي‌ تاکتيکي‌ و استراتژيکي، مي‌تواند اوضاع‌ را به‌کلي‌ تغيير دهد. اين‌ امر بهترين‌ فرصت‌ ممکن‌ را براي‌ مقابله‌ سريع‌ و قاطع‌ با هر بحراني‌ که‌ روي‌ مي‌دهد فراهم‌ مي‌کند. يک‌ برنامه‌ اضطراري‌ که‌ به‌طور خاص‌ براي‌ سازمان‌ و مشکلات‌ خاص‌ آن‌ تهيه‌ شده‌ باشد، مي‌تواند از رشد بحران جلوگيري‌ کند. بازتابهاي‌ بحران‌ به‌عنوان‌ عوامل‌ خارجي‌ عبارت‌ از خسارت، جريان‌ فزاينده‌ وقايع، مشکل‌ زمان‌ و افکار عمومي‌ هستند. واکنشهاي‌ احساسي‌ بحران به‌طور عام‌ شامل‌ ناباوري، قبول‌ شکست، وحشتزدگي، کوته‌ نظري، مقصر دانستن‌ اين‌ و آن‌ و جريحه‌دار شدن‌ احساسات‌ است. که‌ در هر بحران عوامل‌ خارجي‌ و واکنشهاي‌ احساسي‌ بحران، با درجات‌ متفاوت‌ عمل‌ مي‌کنند.

    کنترل‌ برنامه‌ريزي‌ شده‌ بحران‌
    ‌داشتن‌ برنامه‌اي‌ سنجيده‌ تواني‌ ايجاد خواهد کرد تا مسئولان‌ با روشي‌ صحيح‌ به‌سرعت‌ دست‌ به‌کار شوند. زيرا کليه‌ موارد عمومي، سازماندهي، تقسيم‌ کارها، تخصيص‌ منابع‌ و تعيين‌ مسئوليتها و اختيارات‌ انجام‌ شده‌ و کانالهاي‌ ارتباطي‌ نيز تعيين‌ شده‌ است. بنابراين‌ کليه‌ موارد فوق‌ مي‌تواند از مکانيسم‌هاي‌ کنترل‌ بحران حذف‌ شود و به‌سرعت‌ برنامه‌ تغييرات‌ متناسب‌ با شرايط‌ خاص‌ آغاز گردد. به‌همين‌ دليل‌ پيش‌بيني، بررسي‌ و ارزيابي‌ بحران‌ و خطرات‌ آن‌ قبل‌ از وقوع‌ از ضروريات‌ مديريت‌ بحران است، براي‌ تدوين‌ چنين‌ برنامه‌هايي‌ مي‌توان:

    O از آرأ عمومي، نظر مشترکان، نظر کارکنان‌ براي‌ تجزيه و تحليل‌ بحرانها کمک‌ گرفت؛
    o در سمينارهاي‌ داخلي، ارتباطات‌ دوره‌ بحران را مشخص‌ و آمادگي‌ در سطوح‌ مختلف‌ ايجاد کرد؛
    o براي‌ ايجاد تيم‌هاي‌ خبره، متخصص‌ و هم‌ روحيه‌ تحقيقاتي‌ انجام‌ داد؛
    o يک‌ ليست‌ از مدت‌ زمان‌ و منابع‌ ضروري‌ جهت‌ آمادگي‌ براي‌ بحران، تهيه‌ کرد؛
    o بادرنظر گرفتن‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ آموزش‌ و ارتباط، شناخت‌ درازمدتي‌ از بحران به‌دست‌ آورد؛
    o يک‌ استراتژي‌ کلي‌ براي‌ مقابله‌ با وضعيتهاي‌ بحراني‌ در مديريت‌ بهينه‌ سازمان‌ گنجانيد.

    ‌توجه‌ به‌ نکات‌ زير مي‌تواند برخي‌ از سوء تفاهمات‌ را از بين‌ ببرد. هر ريالي‌ که‌ به‌طور صحيح‌ قبل‌ از بحران خرج‌ مي‌شود، باعث‌ صرفه‌جويي‌ هزاران‌ ريال‌ در پايان‌ بحران خواهد شد. ضمناً‌ آمار و ارقام‌ مربوط‌ به‌ هزينه‌هاي‌ احتمالي‌ تنها در صورت‌ برنامه‌ريزي‌ قابل‌ محاسبه‌ هستند. نقطه‌ شروع‌ برنامه‌هاي‌ اضطراري، ايجاد نگرشي‌ وسيع‌ در مورد مشکلات‌ بالقوه‌اي‌ است‌ که‌ ممکن‌ است‌ در تمامي‌ سازمانها به‌وجود آيد. بايد به‌ کارمندان‌ سطوح‌ پايين‌ در مورد شناسايي‌ بازتابهاي‌ بحران آموزش‌ داد تا وقايعي‌ که‌ ممکن‌ است‌ از ديد مديريت‌ کل‌ سازمان‌ پنهان‌ بماند را گوشزد کنند.

    ‌برنامه‌ عمليات‌ اضطراري‌ شامل‌ فعاليتهايي‌ براي‌ پشتيباني‌ از اصول‌ عملياتي‌ و اهداف‌ سازمان‌ است. مي‌توان‌ سيستم‌ پژوهش‌ برنامه‌ريزي‌ را در روند استاندارد عملياتي‌ که‌ سازمان‌ براي‌ نيل‌ به‌ اهداف‌ خود دنبال‌ مي‌کند قرار دهيم. به‌عنوان‌ مثال‌ قراردادن‌ يک‌ پرسشنامه‌ براي‌ تعيين‌ اثرات‌ يک‌ سانحه، ليستي‌ از نقاط‌ آسيب‌پذير شرکت‌ را مشخص‌ مي‌کند. چنين‌ تحقيق‌ سيستماتيکي‌ مشخص‌ مي‌کند در تخمين‌ ديناميک‌ يک‌ مسئله‌ خاص، سازمان‌ چه‌ چيزهايي‌ را مي‌داند و چه‌ چيزهايي‌ را نمي‌داند. در اين‌ فرآيند سازمان‌ به‌ دو دسته‌ اطلاعات‌ نياز دارد.

    الف‌ : سوالاتي‌ براي‌ تجزيه‌ و تحليل‌ امور:مسئله‌ اساسي‌ بحران احتمالي‌ چيست؟ بحران چه‌ خطراتي‌ را به‌وجود خواهد آورد؟

    ب‌ : سوالات‌ استراتژيک:نقاط‌ قوت‌ شما در اين‌ مورد کدامند؟ آيا امکاني‌ براي‌ به‌حداقل‌ رساندن‌ اثرات‌ اين‌ وضعيت‌ به‌نظرتان‌ مي‌آيد؟ ‌ ‌براي‌ تعيين‌ منابع‌ مديريتي‌ و اجرايي‌ تيم، بايد گروههاي‌ مختلفي‌ که‌ بر تصميمات‌ شرکت‌ تاثير مي‌گذراند را مشخص‌ سازيم. سپس‌ به‌ مشخص‌ کردن‌ مسئوليتها تيم‌ بحران و ترسيم‌ استراتژي‌ها و عناصر برنامه‌ که‌ جمعاً‌ واکنش‌ نسبت‌ به‌ بحران را شکل‌ مي‌دهد، بپردازيم.

    ‌با پيشرفت‌ مراحل‌ پژوهشي‌ و تخصيص‌ نيروهاي‌ محدود اوليه، به‌ موازات‌ جمع‌آوري‌ اطلاعات‌ لازم‌ براي‌ طرح‌ اوليه‌ و مشخص‌شدن‌ نسبي‌ مسائلي‌ که‌ با آن‌ روبرو هستيم، بايد متخصصان‌ را در برنامه‌ريزي‌ دخالت‌ دهيم. اين‌ افراد که‌ در بخشهاي‌ مختلف‌ سازمان‌ مشغولند، ضمن‌ مشارکت‌ در تدارک‌ اطلاعات‌ تازه‌ و شناسايي‌ عملياتي‌ که‌ بايد تعيين‌ شود، مي‌توانند نقش‌ عملي‌ خود را در بحران تعيين‌ و مسئوليت‌ آن‌را به‌عهده‌ بگيرند. در آن‌صورت‌ هنگام‌ بروز يک‌ بحران واقعي‌ با نقش‌ خود آشناتر خواهند بود. نکته‌ اساسي‌ مشارکت‌ افراد بستگي‌ به‌ تعيين‌ دقيق‌ مسئوليتها و تفويض‌ اختيارات‌ متناسب‌ با آنهاست. تفويض‌ اختيارات‌ و مسئوليتها به‌ افراد به‌ اين‌دليل‌ است‌ که‌ زمان‌ بحران نقشها عوض‌ شده‌ و مسئوليتهاي‌ جديدي‌ به‌وجود مي‌آيند که‌ تا آن‌ هنگام‌ هرگز مطرح‌ نبوده‌اند. تنها زماني‌ مي‌توان‌ از عهده‌ تصميم‌گيري‌ سريع‌ براي‌ اداره‌ بحران برآمد که‌ زنجيره‌اي‌ مشخص‌ و متناسب‌ از اختيارات‌ و مسئوليتها وضع‌ شده‌ باشد. تداخل‌ مسئوليتها و جدل‌ در مورد بايدها ونبايدها و ترديدها مشکلات‌ جديد و غيرمنتظره‌اي‌ را به‌وجود مي‌آورد. توجه‌ به‌ ريزه‌کاريها و بيان‌ واضح‌ و روشن‌ مسائل‌ يکي‌ از اصول‌ راهنماي‌ برنامه‌ريزي‌ هرگونه‌ طرح‌ احتياطي‌ است. ليست‌ کارهايي‌ که‌ بايد انجام‌ شود و افرادي‌ که‌ بايد ملاقات‌ شوند، در شرايط‌ بحراني‌ بسيار ارزشمند است، زيرا در بحبوحه‌ يک‌ وضعيت‌ بحراني، بافراهم‌ بودن‌ يک‌ جدول‌ آماده‌ از وظايف‌ و مسئوليتها همراه‌ با نکات‌ لازم‌ (آدرسها، اسامي، ابزار و چگونگي‌ اجرا) مي‌توان‌ مطمئن‌ بود که‌ حتي‌ موقعي‌ که‌ وجود افراد از وحشت‌ پر شده‌ است، اقدامات‌ لازم‌ انجام‌ خواهد گرفت. اين‌ برنامه‌ را مي‌توان‌ به‌صورت‌ تمرين‌ چندين‌ بار اجرا کرد و ايرادات‌ آن‌را برطرف‌ ساخت. ضمناً‌ بايد توجه‌ کرد، برنامه‌ عمليات‌ اضطراري‌ بايد مرتباً‌ به‌روز گردد تا اسامي، آدرسها و ابزارهاي‌ جديد جانشين‌ موارد قبلي‌ گردد.

    ‌مسئله‌ چگونگي‌ کنترل‌ ارتباطات‌ بايد در اين‌ برنامه‌ مشخص‌ شده‌ باشد. بايد پروسه‌ پاسخگويي‌ به‌ خطوط‌ تلفني‌ رايگان‌ را بدانيد. زماني‌ که‌ سازمان‌ بايد همه‌ گروهها را با هم‌ بپذيرد، بايد خطوط‌ تلفني‌ مورد نياز را آماده‌ داشته‌ باشيد. سازمانهايي‌ با فعاليت‌ پرخطر بايد به‌ جزئياتي‌ که‌ فعاليت‌ آنها را با طرفهاي‌ درگير ديگر مانند پليس‌ يا آتش‌نشاني‌ هماهنگ‌ مي‌کند توجه‌ داشته‌ باشند. حتي‌ اگر افراد متخصص‌ خود آسيب‌ ديده‌اند يا حضور ندارند بايد نحوه‌ تدوين‌ برنامه‌ها به‌صورتي‌ باشد که‌ ديگران‌ بتوانند آن‌ را اجرا کنند. تعيين‌ مرکز کنترل‌ بحران از دوباره‌کاري، اشتباه‌ سردرگمي‌ و اتلاف‌ وقت‌ مديران‌ و مجريان‌ برنامه‌ کنترل‌ بحران جلوگيري‌ مي‌کند. تعيين‌ يک‌نفر يا چندنفر با يک‌ موضع‌ مشخص‌ به‌عنوان‌ سخنگو مي‌تواند در ارسال‌ و دريافت‌ پيامهاي‌ ضروري‌ و لازم‌الاجرا کمک‌ کند. نظرات‌ پراکنده‌ از روي‌ حدس‌ و گمان‌ و توسط‌ افراد مختلف‌ نقشي‌ بسيار مخرب‌ در هماهنگي‌ عمليات‌ و به‌اجرا درآمدن‌ مسئوليتها دارد. بايد دقت‌ داشت‌ رسانه‌هاي‌ عمومي‌ همان‌طور که‌ مي‌توانند نقشي‌ مثبت‌ و سازنده‌ در پخش‌ اطلاعات‌ ضروري‌ و ارسال‌ پيامهاي‌ لازم‌ به‌ مخاطبان‌ داشته‌ باشند در صورت‌ عدم‌ دريافت‌ پاسخهاي‌ روشن‌ و صحيح‌ اشتياق‌ خوانندگان‌ خود را با تيترهاي‌ ژورناليستي‌ و شايعات‌ مهيج‌ پر مي‌کنند. بنابراين‌ بايد توجه‌ کنيم‌ نياز اساسي‌ آنها دانستن‌ چه‌ کسي، چه‌ چيزي، چرا، کجا، چه‌ وقت‌ و چگونه‌ وقايع‌ است. باتوجه‌ به‌ اينکه‌ امنيت‌ عمومي‌ يکي‌ از موضوعهاي‌ مورد علاقه‌ هر دو طرف‌ است‌ مي‌توان‌ سمت‌ و سوي‌ سوالها را به‌ سوي‌ آن‌ سوق‌ داد.

    ‌افراد مختلف‌ بايد از قبل‌ نقش‌ خود را در سناريوي‌ بزرگ‌ ارتباطات‌ بحران بشناسند. بنابراين، داشتن‌ يک‌ نسخه‌ از برنامه‌ و آشنايي‌ از قبل‌ با آن‌ از ضروريات‌ پيشبرد موفق‌ برنامه‌ است. بازسازي‌ صحنه‌ مي‌تواند کمکي‌ به‌ تمرين‌ عملي‌ افراد قبل‌ از بحران باشد. تمرين‌ نداشتن‌ برنامه‌ اضطراري‌ خطرات‌ مهيبي‌ را به‌همراه‌ خواهد داشت. از جمله‌ نشناختن‌ سوت‌ خطر، عدم‌ اطلاع‌ از محل‌ پله‌هاي‌ اضطراري‌ و درهاي‌ خروج، اين‌ امر يعني‌ بي‌اثر شدن‌ برنامه‌ اضطراري‌ از آغاز!

    پيشنهادات:
    در پايان‌ فرايند برنامه‌ريزي‌ و نکات‌ مهم‌ مديريت‌ بحران خاطرنشان‌ مي‌گردد:
    1 - طرحريزي‌ فرآيند تشخيص‌ بحران بر پايه‌اي‌ صحيح؛
    2 - يافتن‌ موضوعاتي‌ که‌ باعث‌ تشديد بحران مي‌شود؛
    3 - بررسي‌ امکانات‌ مختلف‌ توسعه‌ و پيشرفت‌ بحران؛
    4 - تعيين‌ ارتباطات‌ بين‌ مسئولان‌ در جريان‌ بحران؛
    5 - بررسي‌ حالتهاي‌ مختلف‌ بحران از طريق‌ پرسش‌ و پاسخ‌ و بررسي‌ پاسخها؛
    6 - انتخاب‌ بديلهاي‌ مختلف‌ به‌عنوان‌ راه‌حل؛
    7 - تعيين‌ مسائل‌ مهم‌ نزد افکار عمومي؛
    8 - تعيين‌ منافع‌ مشتريان‌ و مخاطبان‌ و لحاظ‌ آن‌ در سياستگذاري‌ کنترل‌ بحران؛
    9 - انتخاب‌ بهترين‌ راه‌ برقراري‌ ارتباط‌ مستقيم‌ با افراد؛
    10 - تعيين‌ تيم‌ مديريت‌ و تفويض‌ اختيارات‌ تام؛
    11 - تعيين‌ حدود مسئوليت‌ و اختيارات‌ افراد تيم‌ و گروههاي‌ متخصصان؛
    12 - توجه‌ تام‌ و تمام‌ به‌ جزئيات‌ تک‌تک‌ برنامه‌هاي‌ اجرايي؛
    13 - تنظيم‌ مداوم‌ آخرين‌ اطلاعات‌ دقيق‌ و پيامهاي‌ ضروري‌ و برقراري‌ ارتباط‌ با مردم؛
    14 - تعيين‌ مرکز کنترل‌ بحران، مجهز به‌ وسائل‌ مخابراتي‌ و اتاق‌ براي‌ کنفرانس‌هاي‌ خبري؛
    15 - تعيين‌ سخنگوي‌ واحد يا تيم‌ هم‌نظر؛
    16 - شناسايي‌ افراد خبره‌ در کاهش‌ بحران و فعال‌ هنگام‌ ازدحام‌ مسئوليتها؛
    17- در جريان‌ قراردادن‌ کليه‌ افرادي‌ که‌ به‌نوعي‌ با بحران مرتبط‌ مي‌شوند؛
    18 - مشخص‌ساختن‌ اتفاقاتي‌ که‌ ممکن‌ است‌ به‌وقوع‌ بپيوندد؛
    19 - آماده‌ساختن‌ خود براي‌ بدترين‌ حالتها؛
    20 - بهبود مستمر پژوهشها به‌عنوان‌ امري‌ جدي‌ و مهم

    منبع: موج پیشرو

     

    بافت فرسوده عرصه‌اي براي تحقق مشارکت مردمي

    بافت فرسوده عرصه‌اي براي تحقق مشارکت مردمي

    بافت‌های فرسوده و ناکارآمد شهری بخش قابل توجهی از سطح شهر کرمانشاه و سایر شهرهای کشور را تشکیل می‌دهند. این بافت‌ها از یک سو، از طیف گستردة مشکلات کالبدی، عملکردی، ترافیکی و زیست‌محیطی رنج می‌برند و از سوی دیگر مهم‌ترین پتانسیل شهرها برای استفاده از زمین جهت اسکان جمعیت، تأمین فضاهای باز خدماتی و نیز بهبود زیست‌محیطی محسوب می‌شوند.
    بافت فرسوده علیرغم انسجام محله‌ای و بافت اجتماعی قوی نیز بواسطه موقعیت شهری خود در میان سایر پهنه‌های شهری، از مشکلاتی فراتر از نحوه ساخت‌وساز و مسایل رنج می‌برند. از این رو دخالت در این بافت‌ها صرفاً نمی‌بایست از نوع اقدامات کالبدی باشد. فرسودگی بافت که نتیجه فرسایش کالبدی، اقتصادی است به مرور موجب تضعیف امکان استفاده مناسب و کارا از زمین می‌شود سبب هدر رفتن زمین در بخش‌های توانمند شهر ـ محدوده‌های مرکزی و بافت قدیمی ـ می‌شود. فضاهای خالی و بافت‌های فرسوده در دل شهرها در حالی رها شده‌اند که گسترش کالبدی شهر هر روز معضلی جدید بر مسائل و مشکلات موجود می‌افزاید.
    از سوی دیگر آنچه برخورد با بافت‌های فرسوده را در کشور ما در تنگنا قرار می‌دهد، عدم تمایز صحیح بین بافت تاریخی و بافت فرسوده است که گاهی شیوه برخورد را به سمت حفاظت مطلق و دیدگاه موزه‌ای کشانده، دست و پای دست‌اندرکاران و طراحان را می‌بندد. در بسیاری از هسته‌های قدیمی، آنچه دارای ارزش است نه کالبد موجود و بناها و ساخت شهرهای آن، که گذرها، مراکز محله‌ای، روابط اجتماعی میان ساکنین، یادمان‌ها و نشان‌های بافت است که دارای ارزش اجتماعی و فرهنگی است.
    از این رو دخالت در این بافت‌ها صرفاً نمی‌بایست از نوع اقدامات کالبدی، اصطلاحاً بازسازی از نوع تخریب و دوباره ساختن باشد. در بسیاری از عرصه‌ها بهسازی بافت و اقدام خرد و مشارکتی با مردم ساکن در آن شیوة بسیار مطلوب و پایداری را ارائه می‌دهد که می‌تواند در طول دورة‌ کوتاه‌مدت صورت پذیرد و رفاه شهروندی را در بافت توانمند سازد.
    طرح‌های تفصیلی غالب طرح‌های ساماندهی، نوسازی و بهسازی این بافت‌ها را در نظام برنامه‌ریزی کشور بعهده دارند. اما به نظر می‌رسد نگرش بخشی، از بالا به پائین و بدون بازخورد (Feed back) نقش مردم در فرآیند برنامه‌ریزی و تهیه طرح‌ها، موجب شده است که طرح‌های مذکور به اهداف موردنظر دست نیابند.

    بررسی تجارب طرح‌های شهری موفق در دنیا حاکی از بکارگیری به جا و مؤثر راهکارهای ذیل است:
    - بهره‌گیری حداکثر از مشارکت مردم
    - بکارگیری راه‌حل‌های متعدد در مواجهه با مسائل چندوجهی
    - استفاده از بازخوردهای متعدد
    - طراحی منطقی و هماهنگ با خواست‌های گروه‌های ذی‌نفع و ذی‌نفوذ.

    در بررسی چگونگی دستیابی مشارکت، به 4 محور زیر می‌رسیم:
    الف) مشارکت در تصمیم‌گیری و مدیریت؛ به این معنا که دست‌اندرکاران را در سطح تصمیم‌سازی برای تعیین نحوه برخورد با پروژه شرکت دهیم.
    ب) مشارکت در تأمین مالی هزینه انجام طرح‌ها
    ج) مشارکت در تأمین نیروی انسانی؛ از این جهت که بتوان از نیروهای بیکار و جویای کار در محل برای اجرای پروژة ساماندهی بافت فرسوده کمک گرفت
    د) مشارکت در منافع؛ ایجاد بستر مناسب برای استفادة تمام دست‌اندرکاران طرح در استفاده از بسترهای ایجاد شده

    همانگونه پیش‌تر آمد؛ طرح‌های ساماندهی بافت فرسوده در زمره طرح‌های تفصیلی ویژه‌ای است که می‌باید براساس واقعیت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ساکنان این نوع بافت انجام گیرد. از مهم‌ترین نیازها و ویژگی‌های این‌گونه طرح‌ها، بررسی و تعیین دقیق حقوق مکتسبه اقشار محدوده و به تبع آن نیاز مبرم برای تعیین سرنوشت آنهاست. اینکه تا چه حد می‌توان مردم را در برنامه‌ریزی و تهیه طرح‌ها مشارکت داد به ظرفیت مردم در تصمیم‌سازی در خصوص مسایل و مشکلات بافت مورد نظر بر می‌گردد.

    میزان فراهم بودن مقتضیات مدیریت مشارکتی و نیز قواعد و قوانین حاکم بر زندگی مردم، بر توفیق یا عدم توفیق مشارکت مردم مؤثرند. به عبارت دیگر مشارکت فعال مردم در فرآیند طراحی و مردمی کردن این فرایند تحقق‌پذیری این گونه‌ طرح‌ها را افزایش خواهد داد. همچنین در نظر گرفتن راه‌حل‌های متعدد برای مسئله این امکان را فراهم می‌سازد که ارتباط مستقیمی بین اهداف طراحی و راه‌حل پیشنهادی برقرار شده و اطمینان حاصل شود که راه‌حل انتخابی بیشترین نسبت را با اهداف طرح داشته باشد. نوسازی بافت‌های فرسوده با استفاده از روش‌های طراحی شهری ویژه که با ملزومات حیات اقتصادی و اجتماعی ساکنان این بافت‌ها انطباق یافته‌اند، می‌تواند خواست‌ها و نیازهای یک جامعه را در قالب راه‌حل‌های متفاوت و متنوع پاسخ دهد. ضرورت بکارگیری روش‌های نوین طراحی شهری مبتنی بر واقعیت‌های اجتماعی در ساماندهی نوسازی و بهسازی بافت‌های فرسوده و ناکارآمد با توجه به شرایط معاصر کلان‌شهر کرمانشاه بیش از هر لحظه دیگر مشاهده می‌شود. روش‌های جدیدی که نه تنها در مقیاس کلان مطرح می‌شوند بلکه راهکارهای شخصی نیز در مقیاس محلی ارائه می‌نمایند.

    شهر اندیش - پایگاه مدیریت دانش شهری

    ریشه مشکلات ترافیکی

    ریشه مشکلات ترافیکی


    ریشه ی مشکلات ترافیکی با نگاهی تحلیلی و موشکافانه، می‌توان ریشه‌های بسیاری از مشکلات ترافیک شهری را به شرح زیر بیان کرد.با نگاهی تحلیلی و موشکافانه، می‌توان ریشه‌های بسیاری از مشکلات ترافیک شهری را به شرح زیر بیان کرد.


    ۱) کمبود و نقص تأسیسات شبکه‌ی ارتباطی شهر
    تأسیسات شبکه‌ی ارتباطی شهر، متناسب با حجم مورد نیاز سفرها نباشد.
    اهمّ تأسیسات شبکه‌ی ارتباطی مورد نظر به شرح زیر است:
    الف) سطح شبکه‌ی ارتباطی: که معمولاً به صورت درصدی از سطح کلّ شهر یا به صورت طول و تعداد خطوط خیابانها نشان داده می‌شود. اگر سطح شبکه‌ی ارتباطی کافی نباشد، جابه جایی بکندی صورت می‌گیرد و موجب تأخیر و طولانی‌شدن زمان سفر می‌شود. همچنین تراکم ناشی از آن، ایمنی را کاهش و خسارات ناشی از تصادفات را افزایش می‌دهد.
    ب) تقاطعها: تقاطعها نقش بسیار مهمّی در شبکه‌ی ارتباطی دارند. اگر تقاطعها به‌نحوی تنظیم نشده‌باشند که بتوانند حجم ترافیک محورهای متقاطع را با سرعت قابل قبولی جابه جا نمایند، موجب کندی جریان ترافیک و تأخیر می‌‌شوند.
    ج) تجهیزات ایمنی: نظیر تابلوها، علایم، خط‌کشی، نرده‌ی ایمنی و... … نقش مؤثّری در هدایت ترافیک و بالا بردن ظرفیت خیابانها و کاهش طول و زمان سفر و تأمین ایمنی عبور و مرور و راحتی سفر دارند.
    د) ایستگاهها و ترمینالها: پیش‌بینی محلّ مناسبی برای ایستگاههای اتوبوس در شبکه‌ی ارتباطی شهر و ایجاد ترمینالهای لازم، نقش مؤثّری در افزایش ظرفیت جابه‌جایی سیستم حمل و نقل عمومی شهر دارد. مختل شدن عبور ترافیک در حین سوار و پیاده شدن از اتوبوس مشهود است.
    ه) پارکینگ و توقّفگاه: ایجاد پارکینگ و توقّفگاه نیز ضروری است. در صورتی که در محلّ جذب سفرها توقّفگاه کافی وجود نداشته‌باشد، عملاً ترافیک ساکن، سطح سواره‌رو را اشغال می‌کند و موجب کندی ترافیک، کاهش سرعت متوسّط و تأخیر می‌شود.


    ۲) بی‌نظمی و عدم تعادل کاربریها
    برنامه‌ریزی منظم و متعادل کاربریها در سطح شهر، به‌لحاظ ایجاد انسجام بین کاربریهای مختلف و تقسیم فضای شهری متناسب با نیاز واقعی مردم برای جابه‌جایی ایمن و کاهش طول سفرها، از عوامل مهم در حمل و نقل شهری است. اگر موقعیت کاربریهای مختلف درست هماهنگ نشود، موجب افزایش تعداد و طول سفرها در سطح شهر می‌شود.


    ۳) مسایل مربوط به وسیله‌ی نقلیّه
    وسیله‌ی نقلیه در کنار شبکه‌ی ارتباطی و انسان، یکی از سه عنصر اصلی و مؤثّر ترافیک است که جابه‌جایی انسان و کالا را به عهده دارد. مسائل اصلی وسایل نقلیه به‌شرح زیر می‌باشد:
    الف) افزایش بی‌رویه‌ی وسایل نقلیه: نیاز مردم به جابه‌جایی ، موجب افزایش تعداد وسایل نقلیه می‌شود.
    ب) عدم تعادل تفکیک سفرها: وقتی حجم سفرها بالا می‌رود و سیستم حمل و نقل عمومی متناسب با افزایش سفرها توسعه پیدا نمی‌کند، مردم برای جابجایی، اجباراً از اتومبیل سواری استفاده می‌کنند. این افزایش موجب راه‌بندان، تأخیر، کاهش ایمنی تردّد و سایر معضلات ترافیکی می‌شود.
    ج) نقص فنّی وسایل نقلیه: وسایل نقلیه‌ای که به لحاظ فنّی سلامت نباشند، نه‌تنها سطح ایمنی عبور و مرور را کاهش می‌دهند، بلکه موجب افزایش آلودگی هوا و محیط زیست می‌گردند.


    ۴) مسائل مربوط به انسان
    شبکه‌ی ارتباطی وسایل نقلیه در خدمت جابه جایی انسان است. او هم به صورت راننده و هم به عنوان عابر پیاده در ترافیکی شرکت می‌کند. برخی از مسائل و مشکلات ترافیکی که مربوط به انسان است به قرار زیر است:
    الف) کمبود آموزش و آگاهی مردم: مردم شهر به‌هنگام رانندگی و عبور از سطح سواره‌رو باید آموزش کافی ببینند.
    ب) شرایط روانی - اجتماعی مردم: در امر حمل و نقل نقش مؤثّری دارد، چرا که رانندگی یک رفتار انسانی است. در جامعه‌ای که افراد از سلامت روحی برخوردار و زندگی متعادلی داشته‌باشند، وضعیت رانندگی و حرکت آنها در سطح شهر و بویژه در سطح سواره رو نیز متعادل و منظم است.
    اعتقاد مردم به نظام اجتماعی، قانونها و مقرّرات، از عوامل مؤثّر در بهبود کیفیت رانندگی و جابه جایی مردم است.
    ج) قانونها و مقررات نابجا: این قوانین برای بهره‌برداری از تأسیسات شبکه‌ی ارتباطی، و رعایت مصالح مردم شهر و بهبود خدمات و کیفیت جابه‌جایی است و اگر واقع‌بینانه و در جهت مصالح مردم نباشد و یا اینکه علل وضع آنها برای مردم تشریح نشود و یا مردم قانع نشوند که اجرای مقرّرات واقعاً به نفع آنهاست، همکاری نمی‌کنند و بدین ترتیب از کارایی سیستم ترافیک کاسته می‌شود.


    ۵) سایر عوامل
    الف) عدم استفاده‌ی بهینه از تأسیسات شبکه‌ی ارتباطی: ایجاد شبکه‌ی ارتباطی در شهر مستلزم سرمایه‌گذاری سنگین است. با برنامه‌ریزی، طرّاحی و تنظیم درست این تأسیسات می‌توان ظرفیت جابه‌جایی شبکه را تا حدّ زیادی افزایش داد و به طور قابل ملاحظه‌ای از مشکلات ترافیکی کاست. به طور مثال با طرّاحی و تنظیم یک تقاطع همسطح که با سرمایه‌گذاری محدود امکان‌پذیر است، حدود ۳۰% ظرفیت جابه جایی تقاطع افزایش داده می‌شود و از تأخیرها جلوگیری می‌گردد.
    ب) مدیریت سیستم حمل و نقل: نقش مهمّی در کاهش مشکلات ترافیک دارد و چون مسئولان ترافیک شهری دارای استراتژی‌های یکسان و از قبل مطالعه شده‌ای نیستند، اقدامات اجرایی آنها به صورت پراکنده، موضعی و گاه متضاد و فاقد جهت و هدف مشخص صورت می‌گیرد.
    ج) سفرهای زاید: بسیاری از سفرهای روزانه‌ی مردم می‌تواند با تغییر شکل مدیریت شهری کاهش یافته و یا حذف گردد و مردم برای انجام کارهای خود از تسهیلاتی نظیر تلفن، پست، پست تصویری، اینترنت و... … استفاده نمایند.

    حاشیه نشینی

       حاشیه نشینی   


    برای میلیون­ها انسان فقیر در کشورهای درحال توسعه، مناطق شهری محیط مناسبی برای ترقی وضع زندگی آنها بوده است و همچنین در شهرها برای افراد کارهای بهتر و درنتیجه درآمدهای بهتری بوده است. وجود چنین موفقیت­هایی در شهرهای بزرگ از یک طرف و امکانات محدود و وضع زندگی دشوار در روستاها باعث شده ا ست که همیشه جریان مهاجرت از شهرهای کوچکتر و روستاها به طرف شهرهای بزرگ وجود داشته باشد. این روند به خصوص در سه دهه اخیر افزایش یافته. یکی از اولین معضلاتی که برای این طبقه بوجود می­آید تهیه مسکن مناسب است و به دلیل سطح درآمد پایین و نداشتن تخصص و کار چاره­ای جز آلونک­نشینی ندارند. این سکونت­گاهها به دلیل بی­توجهی دولت­ها با وضع حادتری مواجه می­شوند.
    تعریف آلونک: بنابراین آلونک عبارت است از منطقه­ای مسکونی که در آن هیچ ادعای مالکیت رسمی نسبت به زمین وجود ندارد. در نتیجه از لحاظ زیرساخت­ها و خدمات معمولا کفایت نمی­کند. در تعریف اینگونه سکونت­گاه­ها 3 ویژگی وجود دارد که عبارتند از ویژگیهای کالبدی، اجتماعی و قانونی.

    الف) ویژگیهای کالبدی: آلونک­ها و جمعیت "غیرقانونی" آنها از خدمات شهری و زیرساخت­هایی زیرسطح استاندارد برخوردار هستند. این سرویس هم خدمات شهری و شبکه­ های ارتباطی هستند و هم خدمات اجتماعی مانند لوله­کشی آب و گاز و برق و خدمات بهداشتی و شبکه راه و فاضلاب.

    ب) ویژگیهای اجتماعی: ساکنان آلونک­ها عموما جزء جمعیت کم­درآمد هستند که درآمد آنها یا به صورت دستمزدهای روزانه است و یا درآمدهای حاصل از کارهای غیررسمی و پاره­ وقت در قسمت تجاری. آلونک­نشین­ها عموما از مهاجرین شهری یا روستایی هستند که در این مکان اقامت دارند. البته ممکن است این آلونک­نشین­ها مهاجرین دو و یا چند نسل پیش باشند که هنوز در آلونک­های خود ساکن مانده­اند.

    ج) ویژگیهای قانونی: ویژگی اصلی که این نوع سکونت­گاه­ها را تعریف می­کند فقدان مالکیت زمینی است که در آن ساکن هستند که این اراضی یا متعلق به دولت است و یا جزء اموال عمومی هستند و یا اینکه زمین­هایی نامطلوب برای مسکن­سازی می­باشند مثل اراضی که حریم خطوط راه­آهن و بزرگ­راه­ها وجود دارد و اراضی نرم و باتلاقی.

    زاغه­ها و مناطق آلونک­نشین در شهرهای آسیایی مانند بنگلور و بانکوک وجود دارد که در اینگونه سکونت­گاه­ها مالک زمین، زمین خود را در قبال مبلغی ناچیز و فرمالیته برای اجاره دراختیار یک یا چند خانواده قرار می­دهد به انضمام یک قرارداد غیررسمی.

    در تبیین کیفیت و وسعت زاغه­ها و آلونک­ها فاکتورهایی وجود دارد که می­توانند برای سکونت­گاه­ها عواملی درونی یا عواملی از خارج باشند:

    فاکتورهای خارجی
    فاکتورهای داخلی
    مالک زمین
    دین / قومیت
    امنیت مالک
    محل اشتغال
    سیاست­های شهری و منطقه­ای
    اصلیت
    طول دوره اقامت در شهر
    زبان
    طول دوره اقامت در آن سکونت­گاه
    سرمایه­گذاری و مسکن­سازی
    فعالیت در ساخت و ساز
    وجه اجاره کنندگان

    باید گفته شود که اولین بار کلمه Squather یا آلونک در کنفرانس "زیستگاه" (Habitat Conference) در سال 1976 در شهر ونکوور کانادا با نوشته­های آبرامس و جان ترنر مطرح شد. چنین تعریفی از سکونت­گاه­های غیررسمی که به طور طبیعی شکل گرفته­اند باعث تغییر موضع دولت­ها از دشمنی و مخالفت کامل به حس حمایت و کمک شد. آبرامس (1964) روند غیرقانونی اشغال زمین را «تصرف» زمین­های مسکونی برای پناه گرفتن افراد می­داند که توسط هر دو عامل قانون نیرو و نیروی قانون تعریف شده و جان ترنر با رویکردی مثبت نسبت به این سکونت­گاه­ها، آنها را راه­حل مناسبی برای مشکل مسکن در مناطق شهری بسیاری از کشورهای درحال توسعه می­داند. پین (1977) به گونه­ای مشابه رشد آلونک­ها را مختص توسعه و رشد شهری در شهرهای جهان سوم می­داند و مسأله­ اجتناب­ناپذیری آن را مطرح می­کند.

    زاغه­ها و آلونک­ها هر دو در مورد شرایط سخت زندگی و فقدان امکانات و خدمات بهداشتی و اجتماعی در زیرساخت­های شهری مشترک هستند و در اصل تفاوت آنها در مسأله مالکیت زمین است. از دیدگاه­های مختلف مثبت و منفی؛ نام­ها و تعاریف گوناگونی برای آلونک­ها درنظر گرفته شده است:
    1- سکونتگاههای غیررسمی
    2- سکونتگاههای طبقه کم درآمد
    3- سکونتگاههای موقت
    4- سکونت گاههای organic
    5- سکونتگاههای بدون مجوز
    6- سکونتگاههای بی برنامه
    7- شهر آلونکها

    دولت­ها مواضع متفاوتی نسبت به آلونک­ها دارند ولی در این که این سکونت­گاه­ها نقش مثبتی برای اسکان میلیون­ها خانواده فقیر و کم­درآمد بازی می­کند شکی نیست. تنها مشکلی که در اینجا مطرح است مساله مالکیت زمین و وضع بد زیرساخت­ها و خدمات شهری ناکارآمد است که در بسیاری از مواقع بی­پاسخ مانده است ولی دولت­هایی که در این راستا موفق بوده­اند با دو رویکرد به این پرسش پاسخ داده ­اند.

    1- بالا بردن کیفیت زندگی در این سکونتگاهها
    2- فراهم آوردن خدمات و تسهیلات در یک قطعه زمین. برنامه Sites and Services

    مکان­ها و خدمات:
    برنامه سایت­ها و سرویس­ها انواع گوناگونی دارد و می­توان گفت که عبارت است از آماده کردن طرح­هایی از یک قطعه زمین به همراه ساده­ترین و حداقل زیرساخت­های اساسی برای زندگی در آن. رشد سریع مناطق شهری در بسیاری از کشورهای درحال توسعه، در چند دهه اخیر با توسعه امکانات شهری توأم نبوده است. بخصوص در زمینه خانه­سازی، که دو علت اساسی را می­توان برای آن بیان کرد:
    1- بسیاری از کسانی که به مناطق شهری مهاجرت میکنند امکانات کافی ندارند تا بتوانند خانه های مناسب فراهم کنند.
    2- مسئولین دولتی نتوانسته اند در طی سالها، مسکن ارزان برای طبقه فقیر ایجاد کنند.
    که نتیجه آن افزایش مناطق زاغه­نشین و آلونک­نشین در این مناطق می­باشد. توسعه سریع آلونک­نشینی سبب پیدایش برنامه­های جدید و متنوع خانه­سازی در کشورهای درحال توسعه گردیده است؛ از جمله برنامه سایت­ها و سرویس­ها.

    Sites and ServicesScheme
    این برنامه به صورت یک راه کار اساسی برای حل مسئله آلونک­نشینی گردیده است. اصولا آلونک­نشینی همیشه به صورت یک کار غیرقانونی مطرح بوده است. در نتیجه تلاش بر این اساس قرار گرفته که آلونک­نشینان را به زمین­هایی که نیازمندیهای اساسی خدمات در آن درنظر گرفته شده منتقل نمایند و استفاده­کنندگان از این زمین­ها در بسیاری از پروژه­ها خودشان خانه­هایشان را می­سازند.
    این تفکر یک پدیده جدید نبوده و در زمان­های بسیار طولانی شکل گرفته است زیرا که در طول تاریخ افراد کم­درآمد همیشه در پی آن بوده­اند که گرچه غیرقانونی برای خود مسکن تهیه نمایند در نتیجه به مرور به فکر واگذاری زمین با سرویس و یا حتی ایجاد مسکن­های پرتراکم به صورت برج­های ارزان قیمت که جهت سکونت افراد فقیر ایجاد شده است افتادند. اکثر این برج­ها با یارانه­هایی که دولت پرداخت نموده ایجاد گردیده و بسیاری از این پروژه­ها نیز به علت برداشت غلط با شکست مواجه شده است.

    تیپولوژی برنامه سرویس­ها و سایت­ها
    بسته به بودجه و منابع در دسترس این پروژه در اشکال گوناگون اجرا می­شود که عبارتند از:
    1- پروژه ساخت دیوار خدماتی
    2- پروژه ساخت سرویس بهداشتی و حمام در هر طرح و به خاطر اهمیتی که مساله دفع فاضلاب در این مناطق دارد.
    3- پروژه ساخت سقف خانه ها و یا بر عکس در بعضی پروژه ها پایه خانه ها ساخته میشود و در بعضی موارد کل خانه به صورت یک اتاق کامل تحویل صاحبخانه داده میشود.
    در بسیاری از موارد نیز این پروژه با ناکارآمدی­های مواجه شده که بیشتر مربوط به سیاست برنامه­ریزی و بوروکراسی می­باشد مانند:
    1- مکانیابی این طرحها
    2- مراحل طولانی اداری انجام کار
    3- استانداردهای بالا در ساخت و ساز مسکن
    4- عدم توانایی سازمانها در بازیافت هزینه ها

    با توجه به مشاهداتی که در آلونک­های شهر بنگلور و بانکوک انجام شده، شکل­گیری و توسعه این نوع سکونت­گاه­ها به دو گونه ارگانیک و ارادی است. گونه ارگانیک (organic) به این صورت است که قطعه زمینی که متعلق به دولت است و یا اینکه زمینی است جزو اموال شخصی به تصاحب عده­ای از خانواده­های کم درآمد مهاجر درمی­آید که خانه­ها یکی پس از دیگری بازسازی می­شوند و حتی خانه­های جدید در این مناطق ساخته می­شوند و عموما آلونک­هایی که در کنار مناطق تجاری و یا در کنار شهراه­ها هستند اول توسعه می­یابند.
    در حالت دوم ترقی و بهبود وضع آلونک­ها توسط سازمان­های دولتی از طریق برنامه­ها و ضوابط اجرایی و حمایت­های مالی محقق می­شود و همچنین توسط سازمان­های N.G.O از طریق توسعه محله و ایجاد خدمات آموزشی.
    گاهی اوقات بحران­های طبیعی، سیاسی و یا عوامل دیگر در برخی از مواقع لزوم مداخله دولت و سازمان­های خصوصی را از خارج مسأله ایجاد می­کند. همچنین گروه­های فعال ساکن در این سکونت­گاه­ها با پافشاری خود باعث فراهم آمدن زیرساخت­ها و خدمات شهری در این مناطق می­شوند و درضمن برخی از سازمان­های N.G.O مقدمات توسعه آلونک­ها را فراهم می­کنند.

    منبع:
    شهرجو - زاغه نشینی

    رویکرد اجتماعی و فرهنگی به مدیریت شهری

      رویکرد اجتماعی و فرهنگی به مدیریت شهری  

    هر پدیده ای در جامعه‏‎، یک وجه اجتماعی و فرهنگی دارد. چون هر جا انسان ها کنار هم قرار می گیرند و اجتماعی را شکل می دهند، در اثر کنش و تعاملات متقابل، وجوه مختلف اجتماعی و فرهنگی خود را نشان می دهند.
    در میان اجتماعات انسانی، شهر را می توان با توجه به تراکم جمعیت، سرعت و پویایی فعالیت ها، تخصص گرایی و تقسیم کار اجتماعی متمایز دانست. ساختار ارگانیکی شهر به گونه ای است که سطح مراودات اجتماعی بسیار پر حجم اما سطحی، گذرا، ناپایدار و نسبتا رسمی است و بیشتر از آن که هنجارهای سنتی شکل روابط بین شهرنشینان را تعیین کند این قانون و هنجارهای رسمی است که بر روابط اجتماعی سنگینی می کند. چنین فضایی موجب می شود تا روابط بین مردم ساکن در شهر (در مقایسه با جوامع کوچک روستایی) از عمق و کیفیت کافی برخوردار نباشد. در نتیجه خلاء های عاطفی و ضعف در هویت جویی افزایش می یابد و نیاز به تعلق اجتماعی کمتر تامین می شود. در چنین شرایطی‏ انسان شهرنشین در تکاپوی رفع نیاز به تعلق اجتماعی و هویت یابی، توسعه روابط اجتماعی را دنبال می کند. اما آن چه تلاش او را می تواند تا حد زیادی خنثی کند بافت و ساختار و کالبد و شکل انجام فعالیت در شهر است که سطح ارتباطات و تعاملات اجتماعی شهرنشینان را محدود می کند. حال اگر در برنامه ریزی شهری و مدیریت شهری بتوان به گونه ای این بافت و ساختار و فعالیت ها را تنظیم کرد که به توسعه تعاملات و ارتباطات عمیق و کیفی کمک کند، طبعا بیشترین کمک به ارتقاء حس تعلق اجتماعی‏، هویت یابی و تامین نیازهای عاطفی شهروندان شده است.
    از آن جا که نگاه انسانی به شهر و شهروندان می طلبد که آسایش و تامین نیازهای روحی و اجتماعی شهرنشینان مورد توجه باشد، ضروری است که برنامه ریزی و مدیریت شهری با رویکردی فرهنگی و اجتماعی مترصد توسعه سطح روابط و مناسبات انسانی در شهر باشد.
    برخی از موانع ساختاری شهر که مانع از توسعه سطح روابط و تعاملات اجتماعی عمیق می شوند عبارتند از :

    • ▪ بافت و معماری غلط بناها‏، میادین، خیابان ها، و بازار
    • ▪ طراحی غلط و استقرار ناصحیح بخش های مختلف مسکونی، تجاری، اداری و فرهنگی
    • ▪ آشفتگی ظاهری در منظر و مرآی شهر به نحوی که این آشفتگی بصری در روح و روان شهروندان تاثیر منفی به جای می گذارد.

    از جمله راه هایی که می توان این وضعیت را اصلاح کرد، پیوند زدن بین جنبه های زیباشناختی، فرهنگی و هنری با وجوه مختلف زندگی جمعی است مثلا تبدیل گذرگاه های پیاده به باغ راه ها، ارایه جلوه های بصری بدیع و چشم نواز بر دیوارها و بناهای شهر، توسعه فضای سبز، ایجاد فرصت های جمعی برای گذران اوقات فراغت از جمله سالم سازی و مناسب سازی بوستان ها و پارک ها برای حضور خانواده ها، اصلاح شکل استقرار واحدهای مسکونی، تجاری، اداری به گونه ای که شهر را در دسترس و دریافت خدمات را آسان سازد.
    باید در نظر داشته باشیم که سازه های شهری و نیز فعالیت های اجتماعی در شهر، باید به گونه ای با مقتضیات فرهنگی و اجتماعی پیوند داشته باشند که آرامش درونی و ذهنی شهروندان را دچار آشفتگی نسازند.
    با این مقدمه بد نیست نگاهی داشته باشیم به دو رویکرد در مدیریت شهر:

    رویکردی که شهرداری را صرفا سازمانی خدماتی می داند و رویکردی که از شهرداری به عنوان نهادی اجتماعی انتظاری بالاتر دارد و علاوه بر ارایه خدمات شهری توقع دارد شهرداری بین کالبدشهر، فعالیت های شهری و شهروندان ارتباطی منطقی و متناسب ، با نگاهی فرهنگی و اجتماعی داشته باشد. به طور مثال اگر از زاویه فرهنگی و اجتماعی به احداث یک میدان نگاه نکنیم، کاربری میدان را محدود به کارکرد ترافیکی آن خواهیم کرد و درباره آثاری که این میدان در شکل گیری اجتماعات مردمی در میان و اطراف آن خواهد داشت برنامه ریزی نمی کنیم و بعدا باید به فکر رفع و رجوع تبعات اجتماعی آن از جمله شکل گیری مزاحمت ها و ناهنجاری باشیم. همین مثال در مورد احداث پل ها و بزرگ راه ها و سایر بناهای شهری مصداق پیدا می کند.
    حال آن که رویکرد اجتماعی و فرهنگی از ما می خواهد که کالبد و ساختار شهر را اساسا با در نظر گرفتن کارکردهای فرهنگی و اجتماعی توسعه دهیم. یعنی از ابتدا اندیشه کنیم که چگونه می توان به موازات تامین نیازهای خدماتی شهروندان، نیاز آنها به رابطه اجتماعی، کمال و تعالی، آرامش روحی و روانی و معنوی را هم تامین نمود.
    اگر برخی از کلان شهرهای جهان امروزه با تراکم معضلات اجتماعی، بزهکاری، تشویش ، خشونت، پرخاشگری، و آلودگی شناخته می شوند دلیل آن چیزی نیست جز غفلت از ابعاد و جنبه های فرهنگی و اجتماعی در فضای زیست شهری. و به همین خاطر تاکید می شود که در برنامه ریزی و مدیریت شهری بایستی در باره سازگار نمودن تغییرات تکنولوژیک با تغییرات اجتماعی و فرهنگی دغدغه دائمی داشت. به همین خاطر است در رویکرد اجتماعی و فرهنگی به مدیریت شهر تاکید می شود که هیچ توسعه و رشد کالبدی در شهر پذیرفته نیست مگر این که از قبل درباره ابعاد و آثار فرهنگی و اجتماعی آن فکر شده باشد

    کلوب

    چرا مدیریت شهری واحد؟

       چرا مدیریت شهری واحد؟   

    یکی از اصلی ترین موانع فراروی مدیریت شهری به خصوص در کلان شهرها چند پارگی مدیریت شهری در عرصه سیاستگذاری، تصمیم سازی، برنامه ریزی، هدایت و نظارت است. شهر سیستمی باز است که ساختارهای این سیستم هر کدام دارای کارکردهای خاص خود است. این عملکردها و کارکردها در پیوستگی زمانی و مکانی. فضایی در حال تغییر و تحول و همچنین در حال باز تولیداند. ولی بایستی توجه شود کل سیستم شهر چیزی فراتر از تمام اجزا، ساختارها، کارکرد و عملکردهای آن است، یعنی اگر ساختارها و عملکردهای یک شهر از هم منفک و تجزیه شوند، پیوند دوباره آنها دیگر شمایل سیستم شهر را ندارد.
    به عبارت دیگر شهر سیستمی پویا است که عملکردهای ساختارهای آن، پیوسته با هم تعامل دارند; برای تنظیم این روابط و پایداری سیستم، هماهنگی و یکپارچگی در مدیریت آن ضروری است و ما نمی توانیم کارکردهای مختلف شهر را به مدیریت منفک و بدون ارتباط با هم بسپاریم و انتظار بهبود وضعیت داشته باشیم.
    براساس مطالعات عمیق و روشنگر پژوهشگران عرصه مدیریت شهری، از شهرنشینی فراگیر و در حال رشد گریزی نیست و از طرف دیگر این رشد همراه با ناپایداری هایی است، که گزارشات این ناپایداری ها، بخصوص از بعد زیست محیطی، اقتصادی و کالبدی نگران کننده است. مشاهدات روزمره ما تایید کننده نابسامانی و ناپیوستگی کارکردها و عملکردهای فضای شهری است. با توجه به این وضعیت پیش بینی می شود مسایل حاصل از شهرنشینی در آینده نزدیک جایگزین دغدغه های کنونی مدیران کلان مملکتی خواهد شد و نقش حاکمیتی پیدا خواهد کرد. کافی است تصور کنیم «با تامل و عمیق» با یک زلزله ۶ ریشتری در کلان شهر تهران از بعد امنیت چه بلای بر سر ایران خواهد آمد؟
    پس جدا از نقش افزاینده شهرنشینی فراگیر و رو به شهر، برای اثرات بازدارنده و کاهنده این نوع از سکونت گزینی بایستی چاره اندیشی شود. تا حدود سال های ۱۹۷۰ تاکید اصلی برای چاره جویی; سخت افزارانه و مبتنی بر رویکردهای از بالا به پایین، متمرکز، اقتصادی و کالبدی بود، نهایت این روند چاره جویی، پاسخگو به مسائل شهرسازی و به طور کلی شهرنشینی نبود و اکنون اجماع بر سر شیوه های مدیریت شهری نوین است و پاسخ ناپایداری های شهری را در ارتقای کیفیت شیوه مدیریت شهری جست وجو می کند به طوری که منابع علمی جهان در بین عوامل اصلی تولید در هر شکلی چه مادی و چه معنوی سهم مدیریت و نیروی انسانی در توسعه بیشتر از سرمایه های مادی و سخت افزارانه می داند. «راه پایداری شهری از تغییر رویکرد مدیریت شهری می گذرد» مدیریت شهری خوب دارای پارامترهای مختلف و متنوعی چون کارآمدی، شفافیت، مشارکت طلبی، حق اظهارنظر همگانی، انصاف، دانایی محوری و ... است.به علاوه آنکه یکی از مولفه های مهم مدیریت شهری برای رسیدن به شهر پایدار یک پارچگی در عرصه سیاستگذاری، تصمیم سازی، اجرا و نظارت است.
    با نیم نگاهی به تحلیل وضعیت شهرنشینی و مدیریت شهری در ایران متوجه می شویم، در شرایط کنونی ما فاقد حکومت ها و سازمان های توانمند محلی مستقل هستیم; در شرایط کلان عدم شکل گیری این نهادها و سازمان های محلی به ساختار متمرکز و استبدادی تاریخی و اقتصاد رانتی دولت برمی گردد. با وجود آنکه در اکثر کشورهای جهان چه با مشخصه های تمرکزگرا و چه با مشخصه های فدرالی، شهرداری ها دارای قدرت بالا در امور محلی هستند و به عنوان نهادی فرابخشی عمل می کنند و شهرداری ها همراه با شوراها دارای حکومت محلی اند و تمام امور محلی در حیطه اختیارات و وظایف آنها می گنجد. ولی متاسفانه با وجود عمر ۱۰۰ ساله مدیریت شهری - «از اولین قانون بلدیه ۱۲۸۶ که اولین قانون مدون راجع به مدیریت شهری ایران است» - در ایران، شهرداری ها در عرصه تصمیم گیری و سیاستگذاری امور محلی جایگاه بایسته پیدا نکرده اند و هر بار که قانون شهرداری ها و شوراها در دستور تغییر دولت و مجلس قرار گرفته اند از اهداف اولیه فرابخشی بودن و همچنین اقتدار حکومت محلی کاسته می شود. دلیل واقعیت این امر به عواملی چون وابسته بودن منابع درآمدی مدیریت شهری به دولت، ضعف نهادهای مدنی و محلی و به طور کلی مشارکت در اداره امور شهر و برنامه ریزی متمرکز و از بالا به پایین و ... بر می گردد.
    بنابراین نظام اداره امور شهر در طی صد سال گذشته از وظایف اصلی مدیریت شهری بازمانده و بیشتر به امور بر زمین مانده شهر پرداخته اند. نتیجه این رویکرد و سیاستگذاری، رشد بی قواره و نااندیشیده دولت و ضعف و ناتوانی مفرط شهرداری ها بوده است. مساله جدی حاصل از این اتفاق، روی گردانی شهروندان از شهرداری ها و تصور مغشوش و غلط از شهرداری در ذهن شهروند ایرانی است. شهروند ایرانی از شهرداری ها و به طور کلی از مدیریت شهری جز وظایفی اولیه چون شست وشوی خیابان ها، جمع آوری زباله و مسایل این چنین در ذهن ندارند.
    در حالی که مدیریت شهری کارآمد و پایدار کل امور محلی سیستم شهر را بایستی برنامه ریزی، سیاستگذاری، هدایت، ساماندهی، نظارت و هماهنگی کند. بنابراین اموری چون تهیه طرح های توسعه شهری، مدیریت زمین و مسکن، امور آموزش و پرورش، حمل ونقل، بازیافت، مدیریت اسکان غیررسمی، نواحی کهن و قدیمی شهر، گردشگری، امور فرهنگی، محیط زیست و ... جزو وظایف محلی و به عبارتی در حوزه اختیارات شهرداری ها و شوراها هستند، در حالی که مدیریت شهری ما در شرایط کنونی بین ۲۵ نهاد دولتی و شهرداری تقسیم شده است. ناراحت کننده تر از این وضعیت این است که این متولیان گوناگون فاقد هماهنگی و همسو نگری اند، نتیجه این چندپارگی در مدیریت شهری باز تولید مسایل شهری چون ترافیک، اسکان غیررسمی، اشتغال غیررسمی، بورس بازی زمین و مسکن و مسایلی گسترده ای از این دست است. نهایت این نابسامانی در عرصه مدیریت شهری در برنامه پنج ساله سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کارشناسان را به چارجویی واداشت.

    البته ناگفته پیداست این چاره اندیشی خود به طور جدی تحت تاثیر دولت حداقل و گسترش نهادهای محلی و مدنی بود که زایش شوراها نمونه عینی این سیاستگذاری جدید بود. در ماده ۱۳۶ برنامه سوم توسعه آمده است "به دولت اجازه داده می شود با توجه به توانایی های شهرداری ها، آن گروه از تصدی های مربوط به دستگاه های اجرایی را در حیطه مدیریت شهری که ضروری تشخیص می دهد براساس پیشنهاد مشترک وزارت کشور و سازمان امور اداری و استخدامی کشور، همراه با منابع اعتبار ذیربط به شهرداری ها واگذار کند».
    برنامه پنج ساله سوم پایان یافت ولی به دلیل عدم اراده جدی نهادهای دولتی از یک طرف و عدم آمادگی شهرداری ها از طرف دیگر، اقدام خاصی صورت نگرفت، هر چند از درون مطالعات انجام گرفته قرار شده بود که ۲۲ وظیفه از سازمان های دولتی، کنده و به شهرداری ها واگذار شود. در نتایج این مطالعات که در شورای اداری نیز مورد بررسی قرار گرفته بود اموری چون مدیریت زمین شهری طرحهای توسعه شهری، امور کتابخانه ها، آب، برق، تلفن و ... در اولویت واگذاری قرار گرفته بودند.
    دراین مطالعه گفته شده بود که این ۲۲ وظیفه اولویت های اولیه اند و با توجه به توان شهرداری ها اولویت های بعدی شناسایی می شوند و به آنها واگذار می شود. ولی متاسفانه عملا گامی اساسی برداشته نشد.
    خوشبختانه در برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مجددا مدیریت یکپارچه شهری مورد توجه قرار گرفت و این بار در بند «ب» ماده ۱۳۷ مورد تاکید مجدد قرار گرفت و به شورای عالی استان ها به عنوان نهادی محلی و مردمی فرصت محدود داده شده است که بعد از مطالعه امکان سنجی تصدی های قابل واگذاری به شهرداری ها استخراج و برای بررسی و تصویب مستقیما یا از طریق دولت به مجلس بفرستد.
    ولی همان طور که گفته شد تاکنون اقدام موثری صورت نگرفته است: جدا از ضرورت یکپارچگی مدیریت شهری از بعد مدیریت کلان شهری در شرایط کنونی، توجه به چند نکته مهم است:

    • گاهی در بین مدیران شهری و یا حتی پژوهشگران چنین تصور می شود، منظور از واگذاری خدمات و تصدی های محلی به شهرداری ها شکل گیری امپراتوری شهرداری است در حالی که ماده ۱۳۶ برنامه سوم و بند «ب» ماده ۱۳۷ رویکرد هماهنگی و یکپارچگی دارد و بیشتر هماهنگی سازمانی و نهادهای خدمات رسانی به ذهن می آورد به عبارتی بیشتر وحدت رویه در اقدامات و برنامه ها و سیاستگذاری هاست و در این میان مرکز این وحدت رویه شهرداری ها و شوراها هستند با توجه به تجربیات جهانی در هیچ شهری تمام امور محلی فقط توسط شهرداری ها انجام نمی شود. بلکه شهرداری ها همراه با دیگر نهادهای خدمات رسان شهری دارای هماهنگی و همسویی هستند و در سیاست ها و برنامه ها خود دارای وحدت رویه و عملکرد هستند.
    • گاهی در بین مدیران و یا حتی پژوهشگران، شکل گیری مدیریت یکپارچه و وحدت سازمانی نهادهای خدمات رسان شهری را نهایت برنامه های مدیریت شهری، آرزو و چشم انداز بلندمدت مدیریت شهری خواهنده می شود در حالی که واقعیت این است که در صورت اتفاق افتادن چنین هدفی، هنوز تا رسیدن به شهر پایدار و انسانگرا فاصله زیاد است. لذا مدیریت شهری باید خود را ملزم به رعایت اهدافی چون دیدگاه های شهر پایدار و انسانگرا و در نهایت سیاست های حکمروایی خوب چون انصاف، شفافیت، پاسخگویی، پاک حسابی، حق اظهارنظر همگانی، مشارکت طلبی و ... بداند. به فرض اتفاق افتادن دیدگاه ها و خواسته های مدیریت یکپارچه و هماهنگ تازه مدیریت شهری ما در شرایطی قرار می گیرد که حداقل ۵۰ سال پیش توسط مدیریت شهری در دیگر شهرهای جهان تجربه شده است. پس بنابراین مدیریت یکپارچه شهری گام اولیه در پایداری شهری است نه چشم انداز و هدف درازمدت مدیریت شهری.

    به هر صورت سوال و مساله اصلی چگونگی تحکیم پایه های نهادهای محلی و مدنی است شهرداری ها جزیی از این نهادها هستند، به علاوه آنکه چه اقدامی بایستی انجام گیرد که بند «ب» ماده ۱۳۷ برنامه چهارم توسعه به حیطه فراموشی سپرده نشود؟ با وجود بی قوارگی پیکره سیاستگذاری و تصمیم سازی دولت مرکزی در امر مدیریت شهری چرا گسترش نهادهای محلی در دستور کار دولت و مجلس قرار نمی گیرد؟ شهرداری ها باید خود را با چه پارامترهایی مجهز کنند و چگونه خود را توانمند سازند که نقش پیشرو در مدیریت شهری داشته باشند؟
    شوراها به عنوان نمایندگان مردم چه نقشی در هماهنگی مدیریت شهری در عرصه سیاستگذاری، تصمیم سازی، نظارت و اجرا دارند؟ آیا با توجه به ویژگی های این نهاد محلی که ضعف آن بر کسی پوشیده نیست می توان امیدوار به اعمال سیاست های هماهنگی مدیریت شهری بود؟
    به هر صورت جدا از اتفاق نظر در لزوم یکپارچگی مدیریت شهری در بین مدیران و پژوهشگران، معمای پیچیده مدیریت شهری در ایران بخصوص در کلان شهرها فقط با تحقق یکپارچگی مدیریت شهری حل نخواهد شد و تنها گرهی از انبوه گره ها مدیریت شهری گشوده می شود.

    روزنامه مردم سالاری- امید سیاوش

    تو همانی که می اندیشی

       تو همانی که می اندیشی    

    کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
    یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد. جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست.
    او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم .

    مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند پرواز کند.

    اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت دیگران با خنده  به او  می گفتند که رویای تو به حقیقت نخواهد پیوست و عقاب هم کم کم باور کردکه هیچگاه پرواز نخواهد کرد. بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.

    تو همانی که می اندیشی، 
    هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروس های اطرافت فکر نکن .

    گابریل گارسیا مارکز

    درباره ما
    پرنده را که آزاد کنی روزی برمــــــی گردد و مــــــــــــــنِ خاکـــــــی از ایـــــن اتفــــــاق زمینی زیـــــــــــــاد دور نیســــــــتــــم....
    آمار
    آمار مطالب
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 24
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید دیروز : 0
  • ورودی امروز گوگل : 0
  • ورودی گوگل دیروز : 0
  • آي پي امروز : 1
  • آي پي ديروز : 0
  • بازدید هفته : 42
  • بازدید ماه : 2299
  • بازدید سال : 4411
  • بازدید کلی : 36083
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 18.188.61.223
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • امکانات جانبی
    آخرین نظرات کاربران
    لیلا44 - سلام بسیار جالب بود - 1394/12/14/azsarzaminemada
    ناصر پویان(امیداسلامی عربانی سابق) - همشهری فرهیخته و بزرگوار
    به شما محقق و نویسنده صومعه سرایی افتخار می کنم .خداوند شماها زیاد کند. یک ملت به فرزندان فرهیخته خود افتخار می نه پول ومالدارش . خدا شماها را حفظ کند .مقاله شیخ عبدالقادر گیلانی (صومعه سرایی) این حقیر را که به زبان انگلیسی در خارج چاپ ومنتشر شده را ملاحظه فرموده و به همشهریهای دیگر نیز معرفی فرمایید.بنده مقاله فارسی شما در باره ایشان را خواندم - لذت بردم.با احترام پدرانه-ناصر پویان - 1394/11/18/azsarzaminemada
    ناصر پویان(امیداسلامی عربانی سابق) - همشهری فرهیخته و بزرگوار
    به شما محقق و نویسنده صومعه سرایی افتخار می کنم .خداوند شماها زیاد کند. یک ملت به فرزندان فرهیخته خود افتخار می نه پول ومالدارش . خدا شماها را حفظ کند .مقاله شیخ عبدالقادر گیلانی (صومعه سرایی) این حقیر را که به زبان انگلیسی در خارج چاپ ومنتشر شده را ملاحظه فرموده و به همشهریهای دیگر نیز معرفی فرمایید.بنده مقاله فارسی شما در باره ایشان را خواندم - لذت بردم.با احترام پدرانه-ناصر پویان - 1394/11/18/azsarzaminemada
    حمید یزدانی - «برای خالو قربان »
    شرم از آیینه تالار
    می بارید
    وزمین را
    توان شکافتن و
    بلعیدنت نبود
    که به پابوس رفته بودی
    سرهنگ
    القاب ارزانی تو
    ستاره را وا گذاشتی و
    دلخوش حلب پاره هایی
    آویز سینه ات
    از نام گرم «خالو» گذشتی و
    در هیئت مردابی
    بر خاک پای کسوف بوسه زدی
    وامان نامه ات
    کاکل خونین رفیقی شد
    هم کاسه ی دیروزت
    که جنگل را
    اعتبار می بخشید
    دلم برای تفنگت می سوزد
    دلم برای
    ایلت
    نامت بوی خیانت می دهد
    سرهنگ
    القاب ارزانی تو
    کاش به «خالو»بودن
    دل می بستی
    سرهنگ

    «آذر 66»
    «مهدی ریحا نی» صومعه سرا - 1394/9/14/azsarzaminemada
    دنيا رحيمي - مطالبتون خيلي جالب بود خيلي به دردم خورد منم پدر بزرگم سنگجوبي بودند خوشحال شدم - 1394/7/19/azsarzaminemada
    - با سلام سایت دهستان مرکیه با ادرس بگذارید تا بتوانیم دراین روستا سایت داشته باشینپم
    شماره تماس:091962337746 - /
    مریم - سلام ،لحظاتی رو با مطالعه مطالب وبلاگتون لذت بردم . موفق و موید باشید . اگر لایق دونستید و وبلاگ بنده حقیر رو هم لینک بفرمائید خوشحال می شم . - 1393/5/18
    سنجرانی - سلام امروز موفق شدم همه ی مطالبه وبلاگو بخونم مطالب بسیار عالییی و مفید بودن اشعار بسیار زیبا و قابل تحسین صومعه سرا هم که بی نظیر، شدیدا مشتاق یک سفر شدم به صومعه سرا ، نکته ها و حکایتهای مدیریتی هم که فوق العاده بود مخصوصا ( دلیلی برای زندگی).
    با آرزوی موفقییت روز افزون ، و دستیابی به هر انچه که میخواهید.
    موفق باشید. - 1393/5/6
    مرواریـــــــــــــــــــــــــــد - داداش وبلاگ خیلی خوبی داری عالــــــــــــــــــــــــی - 1393/3/11
    دفتر بیمه آسیا نمایندگی صومعه سرا - سلام هم شهری خوشحال میشم لینکمون کنی در صورت موافقت با تبادل لینک بهمون خبر بده
    مطالب جالب بود لطفا مطالب بیشتری راجع به شهرستانمون بذار اگر کار بیمه ای هم داشتی به ما سر بزن
    موفق باشی - 1393/2/28